گويش همداني (2)


 مس  و ملنگ خواب !
 شوا ، م ، ا دس تو، خواب ندارم
نيمي يلي بكپم
شوا= شبها   ؛ م= فتحه ميم، من   ؛   ا دس تو= با فتحه الف، كسره دال و سين؛ از دست تو
نيمي يلي= نمي گذاري، اجازه نمي دهي
بكپم= با كسره ب و فتحه پ، بخوابم
(در گويش همداني اغلب كلمات با كسره شروع مي شوند)
جانُم بِشت بگه؛  زور فكرا  و هول ولاشان، چقذر زياده كه گا گداري يا كه هي هر شو، تاريكان، موقع خو و خستگي نيمي يَله،  مجه ملانت سرهم بي يلي
فكرا= فكرها  ؛ هول ولا=  با ضمه لام و كسره واو؛ ترس و نگراني؛  چقذر= با كسره چ و ق و فتحه ذ، چقدر؛   گا گداري= گاه گداري  ؛ هي= كسره هاء و سكون ي ، هميشه؛   شو= شب؛   تاريكان= به هنگام تاريكي  ؛   نيمي يله= نمي گذارد
  ( خو و شو  بيشتر لهجه ملايري و نهاوندي و لري همدان است تا خود شهر همدان)
مجه=  كسره م، كسره و تشديد ج ، مژه ؛  ملان= كسره م،  كلمه جمع براي برخي كلماتي كه با ميم شروع مي شوند مثل ميز ملان يعني ميزها  ؛  سرهم بيلي= كسره سين و ر، فتحه ي، روي هم بگذاري   ؛  
جانم به تو بگويد كه؛ زور فكرها و ترس و نگراني همراه آنها، چنان زياد است كه گاه گداري يا هميشه، موقع تاريكي و خواب و خستگي، نمي گذارد مژه هايت را روي هم بگذاري.

گويش همداني (1)


غم عشق

آ مِدَم، تا به وصالت برسم، اما شيْ
يِيْ بشِت پايدم و ديدم خو ِدمه جا هَشْتَم
اما شي= اما چي؛  يي= يك ؛ بشت= به تو؛  پايدم= نگاه كردم؛  خودمه= خودم را؛ جا هشتم = جا گذاشتم
به قصد وصالت آمدم، اما چه حاصل؟ يك نگاه به تو انداختم و ديدم كه خودم را جا گذاشته ام.
 شاعر محمد حسين شيرين ( از كتاب ترانه هاي گنجنامه؛ گرد آورنده جمشيد محمد عليزاده)


گوهري از بحر معنوي (7)


تلقين افكار مثبت افكار منفي

گفت پيغمبر كه رنجوري به لاغ
رنج آرد تا بميرد چون چراغ
1070/1

لاغ به معناي شوخي و در اينجا، به معناي بد دلي است.

پيامبر (ص) فرمود كه بيماري و رنجوري را به خود تلقين نكنيد كه بيمار مي شويد و حتي كسي كه چنين كند ممكن است چون چراغي خاموش شود و بميرد.

اين بيت اشاره به حديثي است كه مي فرمايد: " خود را به بيماري نزنيد كه بيمار خواهيد شد و گور خود مكنيد كه خواهيد مرد"

شايد اغراق نباشد اگر بگوييم بيش از 80 در صد بيماريها، روان تني هستند و مستقيم و غير مستقيم در افكار و هيجانهاي خود ساخته منفي ريشه دارند.

متأسفانه از سوي ديگر، بيش از 80 درصد از " 10 تا 20 هزار فكر روزانه " را هم افكار بيهوده يا منفي تشكيل مي دهند. بنابراين واضح است كه چه خطر وحشتناكي " انسان اسير فكر منفي" را تهديد مي كند.

مشاهده رنج به معناي ديدن رنج، منهاي افكار منفي پيرامون آن است. در اغلب موارد با اين نوع نگاه، رنجي باقي نمي ماند!! و "آتش رنج" در كيميا گري مشاهده گري به "آتش عشق" تغيير ماهيت مي دهد!
شايد بتوان انسانها را به دو گروه تقسيم نمود:


گوهري از بحر معنوي (6)


مشاهده رنج

مبتلي، چون ديد تأويلات رنج
برد بيند، كي شود او مات رنج
1993/5

مبتلي: شخصي كه بلايي رنج آور سرش آمده است.

تأويل: از كلمه " اول" است و به معني رجوع به ريشه و منشاء پديده ها ست. ديدن واقعيت پنهان پديده ها، در وراي واقعيت ظاهري و گول زنندهء آنها ست. مشاهده گر به واقعيت باطني و ريشه اي اشياء توجه مي كند و اسير ظواهر نمي شود.

تأويل رنج: مشاهده ء بدون حرص و خشم رنج؛ رنج به تنهايي و بدون حواشي ذهني؛ درك عميق نا پايداري رنج و ساير پديده هاي خلقت.
 در شرح آقاي كريم زماني اين گونه آمده است: تأويلات رنج مبين اين نكته است كه هر گاه بنده ء مقرب درگاه حق دچار بلايي شود آن بلا را عين ولاء (دوستي) بيند زير به مصداق  اذا احب الله عبدا ابتلاه  " هر گاه خداوند بنده اي را دوست بدارد مبتلايش مي كند" هر كه بيشتر محبوب حق باشد جام بلا بيشترش مي دهد.

 اگر اين گونه نگاه به رنج، آموخته شود،  در پس هر رنجي، گنجي پديدار مي شود.


گوهري از بحر معنوي(5)


آب شور، كوردلي و زهي خيال باطل
اهل دنيا،  زآن سبب اعمي دل اند
شارب شورابهء آب و گل اند
دفتر پنجم/815
(اعمي دل= كور دل  ؛  شارب= نوشنده  ؛ شورابه= آب شور)
علت كور دلي مردم دنيا اين است كه از آب گل آلود و شور مي نوشند.
آب شور گل آلود، موجب كوردلي و آب حيوان (حيات بخش)، موجب زنده دلي وروشن بيني است. بنابراين مشخص است كه "افكار و هيجانهاي منفي و بر اساس پاندول خشم و حرص" همان آب شوري است كه مرتب و لحظه به لحظه از آن مي نوشيم. اين نوشيدن مدام ما را از نوشيدن آب حيوان يعني "مشاهده گري بي غرض و عاري از خشم و حرص" باز مي دارد:
شوره مي ده، كور مي خر در جهان
چون نداري آب حيوان در نهان
دفتر پنجم/816

جاروي جادويي


خانه را من روفتم از نيك و بد
خانه ام پر گشت از "عشق احد"
در برخي نسخه ها "نور احد" آمده است
(دفتر پنجم ازحكايت: دانستن شيخ ضمير سائلان را بي.....)
مصراع اول را مي توان لا اله ، و مصراع دوم را الا الله، ترجمه نمود. بيت زير هم از جهاتي شبيه بيت بالا است:
اول اي جان دفع شر موش كن
وانگه اندر جمع گندم "جوش" كن
"كوش كن به معناي كوشش كن هم آمده است"
(دفتر اول ازحكايت: جمع آمدن نصاري با وزير و...)
نيك و بد خانهء دل را "قضاوت هاي منيت كاذب" ايجاد مي كند. البته نيك و بد حقيقي و الهي و اخلاق الهي چيز ديگري است و با قضاوتهاي منيت كاذب متفاوت است؛ به عنوان نمونه دروغ  گفتن، "بد" ي است كه بايستي پرهيز شود، آنهم نه در يك بعد و سطح بلكه عميق و در همه ابعاد، تا در نهايت درك شود كه "خود كاذب و تلقيناتش" بزرگترين دروغ است.
شايد بزرگترين وظيفه يك انسان روفتن خانه دل باشد..براي انجام اين وظيفه، مدد گرفتن از نور خدا و ياد و عشق خدا بهترين وسيله است وبايستي در هر مرحله اي به كار گرفته شود. اما غبار و حجاب خانهء دل مانع تجلي كامل اين نور مي شود.با وجود اين، اگر در همين خانهء غبار آلود، كور سويي از ياد و نور خدا باقي گذاشته باشيم، بايستي از آن براي روفتن خانهء دل استفاده كنيم تا نور عشق الهي، تجلي بيشتري يابد. به غير از خود نور عشق الهي، ابزارها و وسايل مختلفي براي روفتن و افزايش تجلي عشق الهي وجود دارد ، از جمله، در وسايل روفتن اين خانه يك جاروي جادويي وجود دارد : "جاروي جادويي و مؤثر مشاهده گري" كه معمولا مغفول و ناشناخته مي ماند. اگر كلمه كفر به معناي پوشاندن باشد؛ بنظرم بزرگترين كفران نعمت براي يك فرد يا جامعه، غفلت از اين جاروي جادويي است.
پاسخ به چند نظر

گوهري از بحر معنوي(3)


خود شناسي و خدا شناسي
بهر آن پيغمبر اين را شرح ساخت
هر كه خود بشناخت، يزدان را شناخت
"دفتر پنجم، مثنوي معنوي، داستان فرمودن شاه اياز را ...."
براي همين است كه پيامبر (ص) اين مطلب را بيان فرمود كه: "من عرف نفسه فقد عرف ربه" يعني هر كه خودش را شناخت خدايش را شناخته است.
اين سخن حكيمانه هم از پيامبر گرامي (ص) و هم از حضرت علي(ع) هر دو نقل شده است و جالب اينكه مولانا در فيه ما فيه آن را به نقل از حضرت علي (ع) هم بيان فرموده است.

گوهري از بحر معنوي(2)


دوستان عزيزم سلام؛ پس از وقفه اي چند ماهه به دلايل سفر و همينطور ازدواج سپهر(پسرم) و بهاره،  گوهري از درياي بيكران مثنوي معنوي را تقديمتان مي كنم. اميدوارم كه با نورانيت اين گوهر، شادي دلتان بيشتر شود و مرا هم بابت اين غيبت عفو نماييد.
چشم ظاهر و چشم باطن
كوري كوران  ز رحمت دور نيست
كوري حرص است، كان معذور نيست
"دفتر 4 مثنوي معنوي بيت 1706"
كسي كه چشم ظاهرش كور است، از رحمت خداوند بي بهره نمي ماند. اما آن كسي كه چشم مشاهده گر درونش بر اثر غرض ورزي و حرص و طمع كور شده باشد، عذرش پذيرفته نيست و بايستي نسبت به مشاهده گري بدون غرض زندگي اقدام نمايد.
 حرص؛ خواستن چيزي است كه در حال حاضر وجود ندارد و به عبارت ديگر نپذيرفتن واقعيت موجود است. چنين حرصي ما را نسبت به واقعيت موجود نا بينا مي كند. اما مشاهده گري درست؛ آگاهي از واقعيت لحظه به لحظه زمان حال، همراه با پذيرش واقعيت موجود است. هر چه حرص كمتر باشد،  پذيرش بيشتر مي شود و پذيرش بيشتر به آگاهي و بينايي بيشتر مجال و فرصت خواهد داد.
در اينجا مثالي مي زنم ولي شما هم مي توانيد با مثالهاي ديگر ارتباط پذيرش و بينايي و يا به عبارت ديگر حرص و كوري را بهتر درك نماييد.
به عنوان نمونه واقعيت حسادت را كه ممكن است متعاقب برتري ديگران در زمينه خاصي بروز نمايد، در نظر بگيريد:

فوايد مراقبه مشاهده گريmindfulness از ديدگاه دانشمندان غربي 10

                         
مراقبه بصیرت(مشاهده گري) در باز پروری زندانیان و معتادان
 تحقیقات نشان داده است که مراقبه بصیرت (مشاهده گري)، به صورت دوره های ده روزه استاندارد و داراي صلاحيت، در زندانهای هندوستان، قادر به کاهش رجعت به جرم، اضطراب و پرخاشگری بوده است ( چاندیرامانی Chandiramani و همکاران 1998 [2]؛ کومار Kumar 1995 [5]؛ وورا  Vora 1995 [6] ).
در یک مطالعه دیگر، مراقبه بصیرت با چند روش درمانی متداول دیگر( از طب سوزنی گرفته تا برنامه های سلامت روان و سایر برنامه های روان درمانی و بازپروری دیگر)، در کاهش بازگشت به مصرف مواد و سایر مسائل روانی پس از آزادی از زندان، مقایسه شدند. یافته های این پژوهش برتری مراقبه بصیرت را نشان داد (بوون و همکاران 2006 Bowen )[1] . نتایج این تحقیق بیانگر کاهش معنی دار مصرف کوکائین، الکل و ماری جوانا طی سه ماه پس از آزادی از زندان بود. همینطور از لحاظ آماری به طور معنی داری در گروهی که تجربه مراقبه بصیرت داشتند، مسائل روانی کمتری به چشم می خورد ( ایوانوسکی و مالهی 2007Ivanovski and Malhi )[4] . در یک تحقیق دیگر مؤثر بودن مراقبه بصیرت در کنترل و درمان اعتیاد به انحراف جنسی تأیید شده است ( چاندیرامانی )[3] .

فوايد مراقبه مشاهده گريmindfulness از ديدگاه دانشمندان غربي 9

                   
مراقبه بصیرت ( مشاهده گري) و روش دوازده قدمی
روش دوازدهه قدمي يا روش انجمن معتادان گمنام كه در مورد هر اعتيادي ممكن است به كار رود ( مثل پرخوران گمنام، الكلي هاي گمنام و..)، از دوازده قدم تشكيل شده كه قدم يازدهم آن به مراقبه و دعا اختصاص دارد. اما ساير قدمها هم، با مراقبه بصيرت همخواني داشته و همراهي آن با مراقبه، كمك شاياني به پيشبرد آن مي كند( جاکوبس استوارت 2010 )  (1 ):
قدم های دوازده گانه، اصولی هستند كه بهبودی برای معتادان به مصرف انواع مواد را ممكن می سازند:
1- ما اقرار كردیم كه در مقابل اعتیادمان عاجز بودیم و زندگیمان آشفته گردیده بود.
2- ما به این باور رسیدیم كه نیرویی برتر از خودمان می تواند سلامت عقل را به ما باز گرداند.
3- تصمیم گرفتیم كه اراده و زندگی خود را به خداوند، بدان گونه كه او را درك كردیم بسپاریم.
4- ما یك ترازنامه اخلاقی بی باكانه و جسورانه از خود تهیه كردیم .
5- ما چگونگی دقیق خطاهای خود را به خداوند، به خودمان و به یك انسان دیگر اقرار كردیم .
6- ما كاملا آماده شدیم كه خداوند تمام این نواقص شحصیتی ما را برطرف كند.
7- ما با فروتنی از او خواستیم كه كمبودهای اخلاقی ما را برطرف كند.
8- ما فهرستی از تمام كسانی كه آزار داده بودیم تهیه كردیم و خواستار جبران خسارت نسبت به تمام آنها شدیم .
9- ما بطور مستقیم در هر كجا كه امكان داشت ازاین افراد جبران خسارت نمودیم. مگر در مواردی كه اجرای این امر به ایشان و یا دیگران زیان وارد نماید.
10- ما به تهیه ترازنامه شخصیتی خود ادامه دادیم و هر گاه در اشتباه بودیم، سریعا بدان اقرار نمودیم .
11- ما از راه دعا و تفكرعبادي ومراقبه جویای بهتر نمودن رابطه آگاهانه خود با خداوند بدانگونه كه او را درك می كردیم، شدیم. دعا كردیم برای آگاهی از اراده او برای خودمان و قدرتی كه آنرا به انجام رسانیم.
12- با یك بیداری روحانی كه در نتیجه این قدم ها پیدا كردیم، سعی نمودیم این پیام را به معتادان برسانیم و این اصول را در تمام امور خود به اجرا در آوریم.
مراقبه بصیرت در همراهی با روش دوازده قدمی در مقابله با انواع اعتیاد به مواد مخدر، الکل، خرید، پرخوری، خرید و انحرافات جنسی موفق عمل کرده است. به اثبات رسیده که افراد مصرف کننده مواد مخدر و سایر گروه های معتاد با کمک روش مراقبه بصیرت کمتر به اعتیاد رجعت می نمایند (مؤسسه تحقیقات ویپاسانا  1989) (2) . مراقبه بصیرت در تمامی دوازده قدم و به ویژه قدم یازدهم که دعا و مراقبه برای اتصال به نیروی برتر عالم است، به رهروان پاک شده کمک شایانی نموده است. در مشاهدات اثر مراقبه بصیرت بر بازگشت به اعتیاد در ایران هم مشخص شده که در افرادی که به درستی تمرینات را انجام داده اند، عود به اعتیاد دیده نشده است. این یافته بسیار ارزشمندی است، زیرا در کسانی که سابقه مصرف دارند، تمایل به اعتیاد سابق یا در پیش گرفتن یک اعتیاد جدید، به محض مواجه شدن با نا ملایمات زندگی، به شدت بر این افراد فشار وارد می نماید. خوشبختانه مراقبه بصیرت به صورت عامل مؤثر ضربه گیر، اثر تحریک کننده این ضربات و نا ملایمات را به حداقل ممکن رسانده و می تواند بهترین یاور این گونه افراد آسیب پذیر باشد (مؤسسه تحقیقات ویپاسانا  1989)(2).   
1-  Jacobs-Stewart, T. r. s. (2010). Mindfulness and the 12 steps. Hazalden  Minnesota, USA
   2- مؤسسه تحقیقات ویپاسانا ( 1989=1368 ). ویپاسانا، اعتیاد و سلامتی. مجموعه مقالات سمینار بین المللی. ترجمه شیدا یوسفی. نشر مثلث 
  

فواید مراقبهء مشاهده گری mindfulness از ديدگاه دانشمندان غربي 8


پیشگیری از عود اعتیاد
 مارلات و گوردون Marlatt و Gordon (1985) [2] برنامه "پیشگیری از عود" Relapse prevention را با تلفیق اصول شناخت و رفتار درمانی و مراقبه بصیرت (مشاهده گری)؛ برای ممانعت از برگشت به اعتیاد ارائه نمودند. مراقبه بصیرت برای مقابله با وسوسهء برگشت به اعتیاد به بیماران یاری می رساند.
مارلات در 1994 اعلام نمود[3]  که مراقبه بصیرت بر اساس پذیرش تجربه ی مشاهدهء تغییر دائمی حس های بدنی در لحظه به لحظه زمان حال استوار است و خرد درک و پذیرش عمیق تغییر، تعادل ذهن و صبر را به ارمغان می آورد[1,3] . در صورتیکه اعتیاد، درست بر خلاف تجربهء مراقبه بصیرت، بر اساس عدم توانایی در پذیرش لحظه حال و جستجوی مصرانه برای تجربه نشئگی بعدی اعتیاد است.
 استعاره "موج سواری بر روی امواج اشتیاق " با کمک تمرین مراقبه، بیمار را تشویق می کند که "اشتیاق و حرص شدید به ماده مورد اعتیاد" را همچون "موج اقیانوس" تصور نماید که به تدریج پدیدار می شود و به اوج خود می رسد ولی به تدریج هم فروکش می کند تا نا پدید گردد.
در واقع مراقبه گر درک می کند که عدم پاسخ به میل شدید درونی و فقط مشاهده گر بودن این میل، در نهایت منجر به عبور بی خطر این میل می گردد و آسمان هم به زمین نمی رسد! صرف مشاهدهء میلی که از "نا خود آگاه شرطی" می جوشد و اوج می گیرد، کار ساده ای نیست زیرا این میل تقاضای شدید پاسخ و عمل را مطرح می کند، اما مراقبه گر صبور با کمک مشاهده، زور و فشار میل را کاهش می دهد تا بتدریج این میل از اوج به حضیض و افول برسد. مشاهدهء این "اوج و حضیض میل" را بدون غرق شدن در واكنش، موج سواری می گویند. این موج سواری در سایه ء حضور آگاهانه و حفظ تعادل ذهن امکان پذیر است و در صورت عدم حضور و در تاریکی عدم مشاهده گری، میل و افکار همراه آن انسان را به مانند پر کاه به هر کجا می کشانند و سرانجام غرق خواهند کرد. اما هر میل شدید و حرصی، دیر یا زود فروکش خواهد کرد؛ و هنر مشاهده گر آن است که در تلهء حرص گرفتار نشود و در اوج حرص، دست به گفتار و رفتاری نزند که جز پشیمانی و رنج چیزی به دنبال ندارد! تنها موج سواری کند و از غرق شدن در دریای امیال بپرهیزد.
بنابراین مهارت های مراقبهء بصیرت، بیماران را قادر می سازد تا امواج اشتیاق را همانطور که بروز می نمایند، مشاهده کنند. آنها را بدون قضاوت بپذیرند و با آنها به روشهای مناسب و عاقلانه، برخورد نمایند. مشاهدهء بدون رد و قبول میل و اشتیاق، قدرت لجام گسیختهء آن را به نفع مشاهده گر مصادره می کند!


فواید مراقبه مشاهده گریmindfulness از دیدگاه دانشمندان غربی 7


بيماريهاي قلبي عروقي

اگرچه در چند سال گذشته صحبت از افزايش بي‌رويه آمار سرطان‌هاي مختلف در دنيا به گوش مي‌رسيد و پيش‌بيني مبني بر اين بود كه تا چند سال آينده آمار بيشترين تلفات به اين عارضه اختصاص خواهد يافت ولي آمار و پيش‌بيني‌هاي جديد همچنان بيماري‌هاي قلبي – عروقي را با اختلاف معني‌داري، اصلي‌ترين علت مرگ و مير در جهان در سال‌هاي آتي مي داند. طبق آمار وزارت بهداشت و درمان آمريكا، بيماري‌هاي قلبي بالاترين آمار مرگ و مير را در سطح جهان به خود اختصاص مي‌دهند و به طور مثال 15 ميليون نفر در آمريكا مبتلا به اين نوع بيماري هستند. براساس آمار اعلام شده در سال‌هاي 2005 و 2006، بين 4 تا 6 درصد مردم هر كشور به بيماري‌هاي قلب و عروق مبتلا بوده‌اند كه اين ميزان در سال‌هاي اخير هم‌چنان رو به افزايش است و البته بخش عمده اين آمارها مربوط به كشورهاي كم‌درآمد و متوسط است (1).

دو معجون معجزه آسا در پيشگيري از گرفتگي عروق كرونر


بيماري همچون پيري و مرگ در مسير زندگي انسان اجتناب ناپذيرند و چه بسا بيماري همچون بسياري از رنج ها و سختي ها و شوك هاي زندگي، نقش كمك كننده در بيدار كردن انسان از هويت فكري را ايفا مي كنند. در واقع بيماري جدي، شانس برخورد و آشنايي انسان را با بعد ديگر وجود ش، يعني آگاهي وراي فكر ايجاد مي كند. جالب توجه اينكه آگاهي فكري بدون حاكميت آگاهي وراي فكر و در مواردي كه حاكم مطلق وجود انسان باشد، اغلب به عنوان يكي از علل ريشه اي بسياري از بيماريها تلقي مي گردد.
 ابتدا به دلايل مختلف، گرفتگي عروق كرونر( عروقي كه اختصاصاً عضله قلب را تغذيه مي كنند) ايجاد مي شود و متعاقب آن اگر گرفتگي كامل باشد، سكته يا آنفاركتوس قلبي به دليل از بين رفتن سلولهاي عضلاني قلب كه از آن رگ ، خونرساني مي شدند؛ پيش مي آيد.

سیکل معیوب هویت سازی(تخیل منیت کاذب)


   "من فکری" با چه مکانیزمی در ذهن ما پا گرفته است؟ از طریق "پاندول حرص و خشم".  در کودکی با ملایمت و مهربانی به ما گفته نشد: "تو بی عرضه ای!!" یا وقتی به ما گفته می شد: "تو با عرضه ای و باید همیشه با عرضه بمانی" خالی از حرص و طمع نبوده است. و به تدريج با اين تلقين هاي همراه حرص و خشم، ياد گرفتيم كه من اصلي خودمان را همان جريان فكري در سرمان تصور كنيم. و از من اصيل يا همان هوشياري برتر يا تماشاگر ناظر دروني يا فضاي توجه وراي افكار يا هيچستان هستي يا هر اسمي كه براي آن بگذاريم، كنده شديم! و دچار بيماري توهم خود فكري و درد و رنج بيهودهء آن شديم!

در حال حاضر هم تنها چیزی که "من فکری" را استمرار می دهد:  حرص در قالب "باید نباید ذهنی" است. باید نبایدهایی که غیر علمی هستند و غیر واقعی و به دنبال آن، اگر دستورات احمقانهء یک "من ذهنی" در قالب باید نباید هاي غير منطقي، پیاده نشود، تلقین های "خیلی افتضاح شد"، "قابل تحمل نیست!!" " آدم نا لایقی هستم و همیشه نا لایق خواهم بود!!!"و....فعال می شوند و آن سر پاندول يعني خشم خودش را نشان مي دهد. خشم در قالب ملامت خود و نق زدن های ملامتگرهای ذهنی شروع به شکنجه گری می کنند و اینگونه "منیت فکری!" با تسلیم شدن به سخنان "ملامتگرهای ذهنی" و غرق شدن در افکار غیر علمی دیگر و... استمرار می یابد.

تفكر علمي ، تفكر زائد، بايدهاي ذهني و اعتياد (11)



بایدهای غیر واقعی  از آفتهای خودشناسی!

وقتی بر اثر یک اتفاق نا خوشایند حال ما گرفته می شود، اغلب آن اتفاق را مسؤول حال بد خود می دانیم. اما همواره غیر از آن "اتفاق نا خوشایند" و "حال بد" چیزهای دیگری هم هستند که در واقع علت اصلی حال بد ما هستند. چون اگر غیر از این بود، همه بایستی در مقابل یک اتفاق مشابه واکنش مشابه داشته باشند. پس علت این تفاوت واکنش چیست؟


به عنوان مثال؛ در خود شناسی پیشرفت مورد انتظارم را نداشته ام(یک اتفاق نا خوشایند)، افسرده می شوم(حال بد) و همه کاسه کوزه های زندگی ام را بر سر خودشناسی می شکنم...

شاید راهم را کج کنم و از این پس فقط سراغ پول و ثروت و منافع شخصی ام بروم تا بالاخره طعم این آرامش و خوشبختی لعنتی!!! را با غرق شدن در لذایذ دنیا جستجو کنم! اما در طريق كسب ثروت هم لازم است خصوصيات انعطاف پذيري، سر سختي و سماجت، واقع بيني و...را در خودم پرورش بدهم و اين خصوصيات با "بايد نبايد هاي مطلق و دستوري" تطبيق ندارند!!!  از سوي ديگراين خوشبختي كه از منظر بايد نبايد هاي ذهني، همان "منيت باد شده" است، از طريق يكي شدن با ثروت، جسم، رفتار، فكر، هيجان و...به دست نمي آيد. چون اولاً اصل "منيت فكري" غير واقعي و موقتي است، ثانياً ايده آل ها و بايدهاي ذهني نشدني و سيري ناپذير هستند و ثالثاً يكي تصور كردن خود با عوامل فوق و نظير آنها هم نشدني و غير عملي است و رابعا به فرض هم كه همه اين ها تحقق يابد چون اساس دنيا بر تغيير است "منيت باد شده" هم موقتي است و دير يا زود زمان تركيدن آن هم فرا مي رسد!     

تفكر علمي ، تفكر زائد، بايدهاي ذهني و اعتياد (10)


ماهي مشاهده گري را هر وقت از آب بگيريم تازه است!
رضا گفت:
سلام جناب آقای بنانی

ممنون از دوست خوبمان غلامرضا، ولی بگمان من، باید در
NA هست یعنی صرفا توصیه و پیشنهاد دوستان قدیمی نیست . به این معنی که فرد در حال بهبودی باید از موادمخدر و استفاده آن پرهیز کند و حتی شرط شروع بهبودی هم همین پاک شدن است.

اما تصور خود من از این باید، واقعا باید است اما به نظر می رسد بر خلاف باید های غیر منظقی دیگر، اتفاقا این باید دقیقا منطقی است مانند این است که برای انسانهای عادی بگویم باید زهر نخوری وگرنه خواهی مرد.
بنابراین نمی توان هرگونه بایدی را دلیل بر غیر منطقی بودن و مخرب و حتی غیر واقعی بودن دانست و از سوی دیگر عین دوری از کمال گرایی است، چون کمال گرایی فرد معتاد در این است که فکر میکند بدون باید عدم مصرف، می تواند جان سالم بدر برد.


اما جناب آقای بنانی سوال من از شما چیز دیگری هم هست. من دوستان زیادی دیدم در همین انجمن که از سن پاکی خود هویت ساختن. قصدم قضاوت آنها نیست اما می خواهم بگویم انسان می تواند رفتار خوبش را تا حدی کنترل کرده و از آن هویت نسازد ولی زمانی که دچار لغزش و رفتار اشتباه می شود واقعا سخت است که از آن هویت نگرفت و له نشد. زیر بار صحبت های و نگاه های سنگین شماتت های دیگران ( لزوما روی صحبت من اعتیاد نیست حتی در محیط کار و ...) و حس بدی که به تو القا می کنند و خیلی وقت ها سوء استفاده می کنند و کار را به ناحقی و ستم هم می کشانند که آنرا ابزار آزار تو می سازنند در چنین حالتی . می خواهم بگویم چطور می توان از آنها هویت نساخت و دوام آورد و دانست که همه امور موقتی است و این نیز بگذرد.


با سپاس
پاسخ شما هم در خصوص بايدهاي منطقي و غير منطقي كاملاً درست است. بايد هاي منطقي بيشتر فطري و غير فكري هستند زيرا شما كمتر نياز داريد با زور و فشار "بايد فكري" كاري بكنيد.
آگاهي و مشاهده گري و تجربه زندگي در مقابل عواقب وسوسه بايدهاي غير منطقي
در واقع بر عكس است!! نوعي وسوسه با منشا ء فكر وجود دارد كه شما را به سمت رفتارمنفي هول مي دهد ولي آگاهي بر اساس واقعيتها و تجربه زندگي و در واقع مشاهده گري، عواقب شديد آن را به شما گوشزد مي كند و در نتيجه مانع آن رفتار بر اساس وسوسه فكري مي شود. شما بر اساس فطرت به اين مي رسيد كه "يك بار عمل به اين رفتار زياد است و هزار بار هم كافي نيست!" و در نتيجه اصلا قيد آن را مي زنيد. درست مانند نخوردن زهر يا...كه شما فرموديد.


تفكر علمي ، تفكر زائد، بايدهاي ذهني و اعتياد (9)


چند پرسش و پاسخ متداول

4-آيا تصميم قاطع براي "نزديك نشدن به مواد و دوستان قديمي حتي براي يك بار و لزوم استمرار پاكي"  خودش يك بايد ذهني نيست؟ تفاوت آن، با "بايد نبايدهاي اشتباه ذهني" چيست؟ آيا "من بايد در زمينه نزديك نشدن به مواد مخدر كامل و بي نقص عمل كنم" نوعي كمال گرايي نيست؟
پاسخ دوست عزيزمان غلامرضا را مي خوانيد (كه در نظرات قسمت 7 هم ارائه شده است) :


در پاسخ به سؤالات ، با اجازه مقدمه اي را مي آورم سپس به پاسخ مي پردازم ، به اميد آن كه پرتوي هرچند اندك به مسأله افكنده باشم . بنده يكي از اعضاي انجمن (معتادان گمنام =Narcotics Anonymous ) معروف به NA با پاكي نزديك به چهار سال هستم . از حدود دو سال پيش با شما آشنا شدم و هميشه از مطالب مفيدتان به عنوان مكمل آموزه هاي برنامه دوازده قدم استفاده مي كنم و از اين بابت خداوند را بسيار شاكرم.


و اما پاسخ :

پاسخ من به سوالات خير ست. ولي براي روشن شدن مطلب ناگزيرم توضيحاتي را بيفزايم.
ابتدا سعي مي كنم در كمال صداقت ، برداشت و تجربه ي شخصي خودم را از قدمهاي دوازده گانه مورد استفاده در NA و زاويه نگاه آن به مسأله معتاد و اعتياد و روال اين برنامه را با شما و خوانندگان عزيز در ميان بگذارم . قضاوت نهايي با شما و خوانندگان خواهد بود.


تفكر علمي ، تفكر زائد، بايدهاي ذهني و اعتياد (8)


يك خطاي استراتژيك مغز!!

در ادامه پاسخ 2، در خصوص پذيرش اتفاقات لحظهء حال و پذيرش حال بد، نكته اي وجود دارد و اينكه عادت ذهن يا مغز در برخورد با مسائل عيني و بيروني طوري است كه در اسرع وقت مسأله بايد بر طرف شود. اين عادت در مورد خطر هاي واقعي يا مسائل واقعي زندگي به درد مي خورد و مفيد است و پذيرش اتفاقات بيرون در اين حوزه لازم نيست. غير از اين هم اگر بود نسل بشر منقرض مي شد. اين تاكتيك ما را از خطر و آسيب واقعي نجات مي دهد و رفاه و آسايش را به دنبال خواهد داشت. البته در اينجا هم مي توان با ممارست، همراه با پذيرش دروني لحظه حال و حفظ خونسردي، با سرعت عمل نمود. اما واكنش سريع غير ارادي هم در مواردي لازم است.