شلاق ملامت خود!


دبی فورد و غلبه بر ملامت خود و ناتوانی و کسب شهامت در نشستن پشت فرمان زندگی

 هر بار که آن صدای زخمی و رنجور ، سر بلند می کند و به شما می گوید که بد، نادرست و مزخرف هستید(از برچسبهای هویتی ویرانگر زندگی آدمیزاد که شلاق دهشتناک "ملامت خود" را به همراه دارند!!)، این انتخاب و توانایی را دارید که درنگ کنید، نفسی بکشید و به خود دروغیتان بگویید:" پیامهایت را می شنوم، می فهمم که زنده، فعال و در رنجی، اما تو خود زخمی من هستی، بخشی از خود دروغینم. جنبه ای از بشر بودنم که اینجاست تا در کمال روحم از من پشتیبانی کند. تو آن بخش از من هستی که باید مرا بیدار کنی و دوباره با گستردگی بشر بودن و خدای گونه بودنم پیوند دهی. اکنون محبتم را نثار تو می کنم؛ چرا که حتماً از عشق و پذیرش محروم هستی، و گر نه این چنین رفتار نمی کردی."  علاوه بر این دبی فورد تأکید دارد که اگر از یکی تصور کردن خود با صدای ملامتگر درون سر اجتناب کنید، قدرت ویرانگر آن سلب می شود! (و مصفا پا را از اینها فرا تر گذاشته و بر هیچ بودن و توهمی و دروغین بودن "خود" بیشترین تأکید را دارد! و البته همچون دبی فورد درک حسی این را مؤثر می داند! و نه صرف تلاش فکری و تقلیدی را. درخصوص تبدیل درک فکری و تقلیدی به حسی توجه شما را به مطلبی از مولوی در پستهای بعدی جلب می کنم!)
توانایی ما 

گام اول تغییر "پذیرش نقاط تاریک وجودمان در کنار عظمت پنهانمان"


 گر از بسيط زمين عقل منعدم گردد
 به خود گمان نبرد هيچكس كه نادانم
"سعدی"
ناشناس گفت:
یادم میاد یه زمانی کتاب " هفت عادت مردمان موثر " را خواندم , خلاصله برداری و تمام لیستهای گفته شده در کتاب را تهیه کردم . اما شناخت عمیقی حاصل نشد . ضمن تشکر از زحمت جنابعالی در تهیه این خلاصه و تمرینهای عملی نوشته شده فکر میکنم به قول آقای مصفا "درون ما کلاف پیچیده ای تشکیل شده "که به نظر من هر چه همش بزنیم به جائی نمی رسیم . آیا شما این تمرینها را انجام داده اید و نتیجه گرفته اید . باز هم ممنون
1- بنظرم آقای مصفا همچون اکهارت تل، وین دایر و دبی فورد و..اصلاً نگفته اند که کاری نمی توان کرد. بلکه اصرار ایشان این است که ناتوانی از رها شدن از کلاف، یک ناتوانی خیالی است و علیرغم پیچیدگی خود، همه آن کلاف یک توهم است و وجود ندارد! اثرات مخرب آن هم برگشت پذیر است و ناتوانی از شناخت یا رها شدن از چیزی که در واقع نیست! یک ناتوانی کاذب است.

توجه، توجه

 توجه، توجه: هدف اول و آخر را فراموش نکنید: دچار ملامت خود نشوید! و سخنان "خود" را جدی نگیرید!

قطره گفت:
وقتی در مورد یک صفت ناپسند کسی ، چندین نفر یک نظر رو دارند ، معنی اش این هست که همه شون اون خصوصیت بد رو دارند ؟
شاید ، چند نفر جدا جدا ، در مورد یک خصوصیت ناپسند کسی ، مطمئن هستند ولی اون صفت رو در دیگری نمی بینند. مثلا زری و اکرم و ناهید در "سیما" ، بدجنسی رو می بینند و زری و اکرم در ناهید ( که خودش بدجنسی رو در سیما می بینه ) بدجنسی نمی بینند.
آیا در اینصورت باز ناهید بدجنسی داره ؟؟؟؟ هر چند دیگران اون رو نمی بینند .
پس چرا برخی خصوصیات رو خیلی ها در یک نفر می بینند ؟ مثلا می گن اون خیلی قلدره ...
آیا تمام اظهار کنندگان ، خودشون هم صفت قلدری رو دارند ؟
وای چقدر طولانی شد سوال . حالانمی دونم منظورم رو روشن بیان کردم یا نه ...
ممنون .
پاسخ به "قطره" دوست گرامی، به دلیل بیماری پیش آمده کمی با تأخیر صورت گرفت، که بابت آن عذر می خواهم. از ايشان بابت دقت در مطالب تشكر كرده و از ساير دوستان هم مي خواهم نظرات خود را ارائه نمايند. آنچه در پاسخ به قطره  بنظرم رسید بیان می کنم و اميدوارم برای دیگران هم مفید باشد و سپس نکاتی هم که مستقیم به پرسش ایشان مربوط نیست! در همین جا می آورم!  زیرا در تمرینهای دبی فورد رعایت آنها الزامی است.

کنکور آن دنیایی


کنکور آن دنیایی ( منبع: از کتابهای دبی فورد)

توجه: بدجوری نمره منفی دارد.

کدام گزینه زیر در خصوص اصالت انسان صحیح می باشد؟

1-    من فقط غباری هستم و در واقع هیچ نیستم!

2-    تمامی کیهان فقط برای من آفریده شده است و من همه چیز هستم!

3-    هیچکدام به هیچ وجه درست نیست!

4-    هر دو در کنار هم کاملا صحیح است!
 

دبی فورد و تمرینهای خود شناسی قسمت سوم (3)


بیشتر ما زندگی خود را به قضاوت در باره عناصر ترکیبی مان می گذرانیم (برخی از ویژگی ها را می پذیریم و برخی را رد می کنیم)؛ اگر تمامی عناصر ترکیب خود را بپذیریم،( و نخواهیم آنچه نیستیم، باشیم!) آن کسی را شکل می دهیم که آرزوی روح ماست. "دبی فورد"
ادامه چکیده ای از مطالب کتاب نیمه تاریک وجود:
1- رفع هر گونه شک وتردید در خصوص فهرست صفات سرکوب شده (تمرین عملی 8): ممکن است در تهیه لیست صفات سرکوب شده از طریق یادداشت صفات فرافکنی شده به دیگران یا خواندن برچسبها با صدای بلند یا ..(تمرینات قبلی) دچار شک و تردید شویم که آیا آن برچسب واقعاً معرف یک ویژگی سرکوب شده در نیمه تاریک هست یا نه؟ برای حصول اطمینان به پرسشهای زیر پاسخ می دهیم، و اگر در یک یا چند مورد پاسخ مثبت بود مطمون می شویم که ویژگی سرکوب شده را کشف کرده ایم!

دبی فورد و تمرینهای خود شناسی قسمت دوم (2)


ادامه چکیده ای از مطالب کتاب نیمه تاریک وجود:

1- در آغوش کشیدن وجود تاریک! (تمرین عملی 4):این تمرین سه قسمت دارد که بهتر است ابتدا هر کدام را مجزا انجام دهید. هرسه قسمت با ورود به وضعیت آلفای مغز شروع شده و هر بار که لازم دانستید با چند تنفس عمیق ادامه می یابد. ابتدا باید با چشمان بسته و در حالت ریلکس یا مراقبه برای تمرین آماده شد. برای اینکار می توان از 50 به 1 به طور معکوس شمارش ذهنی را انجام داد ( هر بار که فکر آمد و شمارش قطع شد بدون ناراحتی و با لبخند به ادامه شمارش بپردازید)، سپس با چند تنفس عمیق آرامش خود را بیشتر کنید و بعد از آن با تجسم پایین رفتن از 7 پله یا با کمک آسانسور 7 طبقه را پایین بروید و به محل حضور خود مقدس برسید!  دیدار با وجود مقدس خود:  باغی سر سبز و نورانی، با گلهای الوان و پرندگان نغمه سرا را مجسم نمایید. منتظر ورود این جنبه از وجودتان بمانید؛ خود مقدس بهترین حالت و تمامیت وجود شما ست و سر شار از عشق، محبت، توان و نیرو می باشد. پس از دیدن او، از او بخواهید در کنارتان بنشیند، دست او را بگیرید و به چشمانش نگاه کنید. از او بخواهید این هفته در کنار شما باشد و شما را راهنمایی کند. سپس از او بپرسید که برای گشودن قلبتان و رها کردن احساسات کهنه و مسمومی که با خود حمل می کنید، چه باید بکنید؟ اکنون او را در آغوش گرفته و از او تشکر کنید.... دیدار با سایه خود: از همان روش پایین رفتن برای ورود به محل "خود تاریکتان" استفاده کنید! این بار بدترین وضعیت را مجسم نمایید. به بوی تعفن و زباله ای که همه جا ریخته شده دقت کنید..جایی که به هیچ وجه دوست ندارید. با کمک تنفس عمیق آرام باشید و منتظر او بمانید. پست ترین بخش وجودتان را مجسم کنید.اجازه دهید که تصویری از بدترین حالت شما در ذهن جا بگیرد. چه شکلی هستید؟ چه بویی دارید؟ چه احساسی دارید؟ اکنون بگذارید واژه ای که معرف همان شخص روبروی شماست، به ذهنتان بیاید....وجود مقدس وجود تاریک را در آغوش می کشد: در قسمت آخر به باغ مقدس خود بروید. ابتدا در آنجا وجود مقدس و نورانی خود را فرا بخوانید و سپس جنبه تاریک را. از وجود مقدس خود بخواهید که وجود تاریکتان را در آغوش بگیرد. بگذارید این بخش زیبا و پر مهرتان بخش ترسناک، تاریک و رانده شده شما را در بربگیرد. تجسم کنید که عشق، مهر و بخشایش را به سوی نیمه تاریک خود می فرستید. به جنبه تاریک خود بگویید که ایمن است و شما تلاش خواهید کرد تا او را درک کنید و دوست بدارید. اگر سایه شما اجازه نمی دهد در آغوشش بگیرید، ناراحت نشوید. بیشتر اوقات مقاومت ما در تجسم آشکار می شود. هر روز به درون بروید و تکرار کنید تا او بگذارد در آغوشش بکشید. پس از آن با هر دو جنبه وجود خداحافظی کنید...
پس از هر تمرین به مدت 5 دقیقه در دفتر یادداشت از تجربیات خود نقاشی بکشید( مهم نیست نقاشی شما چگونه باشد) و حداقل 10 دقیقه هم هر تفکر یا احساسی طی تجربه داشتید را بنویسید...  

دبي فورد ، مولوی و هاتف و جهان هولو گرافيک



دل هر ذره که بشکافی
آفتابی در میانش بینی
(هاتف اصفهانی قرن 12 )

بر اساس يافته هاي فيزيک کوانتوم و هولوگرام؛ ما در جهاني بسر مي بريم که از امواج و فرکانسهاي بي شماري تشکيل شده است وتمام ذرات جهان داراي شعورند و به فرکانسهاي وجود ما پاسخ مي گويند. در اين جهان هر ذره داراي ويژگي ها و اطلاعات کل است و تمامي محتواي کل در هر جزء مستتر است. هر جزء هستی به هر شکلی که باشد دارای شعور کل است. هر یک از ما جهان کوچکی است که جهان بزرگ را در بر دارد و آن را منعکس می کند.
مولوی هم انگار مانند هاتف  این موضوع را قبلاً کشف کرده بود ( البته برخی شعر مولوی را به شکافت هسته ای، سیاهه چاله ها یا نورخواری و یا مجموع همه اینها! منتسب کرده اند..):
آفتابی در یکی ذره نهان
ناگهان آن ذره بگشاید دهان

دبی فورد و مصفا و مولوی و "پذیرش خود آن چنان که هست"


خفته باشی بر لب جو خشک لب
می دوی سوی سراب اندر طلب


دور می بینی سراب و می دوی
عاشق آن بینش خود می شوی

می زنی در خواب با یاران تو لاف
که منم بینا دل و پرده شکاف

نک بدان سو آب دیدم، هین شتاب
تا رویم آنجا و، آن باشد سراب

هر قدم زین آب تازی دورتر
دو دوان سوی سراب با غرر

عین آن عزمت، حجاب این شده
که به تو پیوسته است و آمده

دید و لاف خفته ، می ناید به کار
جز خیالی نیست، دست از وی بدار

تشابه صحبتهای دبی فورد و مصفا و مولوی بسیار جالب است (بنظرم نمونه ای است از نزدیکی و تأثیر پذیری علمای روانشناسی و خود شناسی غرب از حکمت شرق) و از جمله اینکه دبی فورد و مصفا هر دو برچسبها ی هویتی را عاملی می دانند که موجب سرکوب و پنهان کردن بخشی از وجود و نمایش دادن چیزی شده که تمامیت وجود ما نیست. هر دو تعبیر های اطرافیان از ویژگی های فردی را اشتباه اساسی دانسته و خشم پنهان در آن را خاطر نشان کرده اند. هر دو به ملامت خود و یا بی ارزش دانستن خود؛ به عنوان عامل تداوم این جریان تاکید دارند. اما بنظرم، شاید یک اختلاف این دو آنست که دبی فورد راههای عملی تری برای تغییر ذهنیت ارائه کرده و توانسته نتیجه بهتری بگیرد و حتی افرادی را با این روشها از سرطان و بیماری صعب العلاج برهاند! زیرا هم با روشن تر کردن و bold کردن بهتر برچسبها، شناسایی آنها را در سایه وجودمان ممکن کرده است. از طرف دیگربا محبت کردن و در آغوش گرفتن برچسب و محتوای نکوهیده آن،( به جای فرار یا انکار یا به دنبال ضد آن بودن یا به نمایش در آوردن ضد آن ) موجبات تغییر ماهیت آن و یا به زعم خودش تملک آن صفت را فراهم نموده است. در تکنیکهای دبی فورد تخلیه انرژی خشم سرکوب شده هم ارائه شده است. با روشهای عملی دبی فورد، همان چیزی که مصفا به آن تاکید نموده است یعنی پذیرش خود آنچنان که هست و دست کشیدن از ملامت خود اتفاق خواهد افتاد. مصفا هم به روشهای ناب دیگر نظیر غلبه بر خود باختگی و توهمی بودن برچسبها و حمل کننده آنها (یعنی خود) و...اشاره دارد.
در مجموع تلفیق آگاهی و تمرینهای این سه حکیم! (در کنار تمرینهای مراقبه و تغذیه بهتر و ورزش مناسب! و البته هوای تازه و پاک!!) برای تسلط بر ذهن و رهایی از رنج مفید هستند و موجب می شوند که فرد تمرین کننده با اشتیاق از پیشرفت معنوی خود لذت ببرد! در غیر این صورت با ایجاد انتظار و توقع جدید( مولوی گونه شدن و رها شدن و مهربان شدن و خوب شدن و..) و عدم دستیابی به خود ایده آلی فربه تر، قوز بالا قوزی ایجاد می شود که فرد را دچار ملامت خود بیشتری می نماید!!