تفكر علمي ، تفكر زائد، بايدهاي ذهني و اعتياد (10)


ماهي مشاهده گري را هر وقت از آب بگيريم تازه است!
رضا گفت:
سلام جناب آقای بنانی

ممنون از دوست خوبمان غلامرضا، ولی بگمان من، باید در
NA هست یعنی صرفا توصیه و پیشنهاد دوستان قدیمی نیست . به این معنی که فرد در حال بهبودی باید از موادمخدر و استفاده آن پرهیز کند و حتی شرط شروع بهبودی هم همین پاک شدن است.

اما تصور خود من از این باید، واقعا باید است اما به نظر می رسد بر خلاف باید های غیر منظقی دیگر، اتفاقا این باید دقیقا منطقی است مانند این است که برای انسانهای عادی بگویم باید زهر نخوری وگرنه خواهی مرد.
بنابراین نمی توان هرگونه بایدی را دلیل بر غیر منطقی بودن و مخرب و حتی غیر واقعی بودن دانست و از سوی دیگر عین دوری از کمال گرایی است، چون کمال گرایی فرد معتاد در این است که فکر میکند بدون باید عدم مصرف، می تواند جان سالم بدر برد.


اما جناب آقای بنانی سوال من از شما چیز دیگری هم هست. من دوستان زیادی دیدم در همین انجمن که از سن پاکی خود هویت ساختن. قصدم قضاوت آنها نیست اما می خواهم بگویم انسان می تواند رفتار خوبش را تا حدی کنترل کرده و از آن هویت نسازد ولی زمانی که دچار لغزش و رفتار اشتباه می شود واقعا سخت است که از آن هویت نگرفت و له نشد. زیر بار صحبت های و نگاه های سنگین شماتت های دیگران ( لزوما روی صحبت من اعتیاد نیست حتی در محیط کار و ...) و حس بدی که به تو القا می کنند و خیلی وقت ها سوء استفاده می کنند و کار را به ناحقی و ستم هم می کشانند که آنرا ابزار آزار تو می سازنند در چنین حالتی . می خواهم بگویم چطور می توان از آنها هویت نساخت و دوام آورد و دانست که همه امور موقتی است و این نیز بگذرد.


با سپاس
پاسخ شما هم در خصوص بايدهاي منطقي و غير منطقي كاملاً درست است. بايد هاي منطقي بيشتر فطري و غير فكري هستند زيرا شما كمتر نياز داريد با زور و فشار "بايد فكري" كاري بكنيد.
آگاهي و مشاهده گري و تجربه زندگي در مقابل عواقب وسوسه بايدهاي غير منطقي
در واقع بر عكس است!! نوعي وسوسه با منشا ء فكر وجود دارد كه شما را به سمت رفتارمنفي هول مي دهد ولي آگاهي بر اساس واقعيتها و تجربه زندگي و در واقع مشاهده گري، عواقب شديد آن را به شما گوشزد مي كند و در نتيجه مانع آن رفتار بر اساس وسوسه فكري مي شود. شما بر اساس فطرت به اين مي رسيد كه "يك بار عمل به اين رفتار زياد است و هزار بار هم كافي نيست!" و در نتيجه اصلا قيد آن را مي زنيد. درست مانند نخوردن زهر يا...كه شما فرموديد.


اعتياد به هويت سازي از رفتار
اما هويت سازي از رفتار، عادت بسيار عميقي است كه به اين راحتي اصلاح نمي شود. همانطور كه گفتيد لازم است كه بهترين كار دنيا را به صورت كامل انجام دهيم ولي مواظب باشيم كه از آن رفتار هويت نسازيم چون اين كار غير علمي و غير منطقي و حتي غير مذهبي است و براي ما مضر هم خواهد بود؛ زيرا وقتي به دليل انسان بودن خطايي از ما سر بزند آن هويت كاذب باد كرده مي تركد!! به تدريج مي توانيم با استمرار مشاهده گري از شدت اين عادت ديرينه بكاهيم.
پله هاي اول براي ترك اين اعتياد عميق، ترك هميشگي اعتيادهاي جسمي و ترك رفتارهاي بسيار خطرناك است. بدون ترك "رفتارهاي آشفته كننده ذهن" نمي توان قدمهاي بعدي را برداشت. بعداً كه ذهن قوي و قوي تر شد آنگاه خود بخود عادتهاي عميق تر ديگر هم ضعيف مي شوند. پله هاي بعدي؛ كار همزمان بر روي رفتارهاي با خطر كمتر و "توانمند سازي ذهن" است.
فلش مشاهده گري و توجه به درون
در خصوص نكات بعدي مطلب شما كه به ديگران بر مي گردد: نكته مهم اين است كه در خود شناسي فلش توجه ما به درون است و تقريباً به ما ربطي ندارد كه ديگران چه مي كنند! يا چه مي گويند. به ما قدرت تغيير ديگران و حتي قضاوت كردن ديگران هم داده نشده است. بله اگر موجب آزار فيزيكي ما شوند بايد بهترين عمل ممكن را انجام دهيم و بي توجه نباشيم (گاهي فرار، گاهي مقابله منطقي و..) اما حتي اگر ديگران فقط عليه ما سخن بگويند باز فلش توجه بهتر است به درون باشد تا كمتر واكنشي عمل كنيم:
مقابله عمدي با ملامتگرهاي دروني ضروري است
بنظرم انتظار اينكه فرد پاك شده از "كار خوبش" هويت نسازد، انتظار بيش از حدي است. شايد براي جبران ملامت خود "گاهي" لازم باشد كه به خودش ببالد! و توانمندي هايش را ياد آوري كند. ولي در مراحل بعد و خود شناسي بيشتر مي توان بر اين عادت هم غلبه كرد.
فشار و عمليات ملامتگرهاي دروني آن چنان سنگين است و هويت سازي منفي چنان غالب است كه بنظرم در ابتدا حتي خلاف آن عمل كردن و براي خودمان نوشابه باز كردن بسيار هم مفيد است!! در واقع خلاف عادت نفس و منيت كاذب است و برخلاف ظاهرش، منيت را ضعيف مي كند! جلو آينه بايستيم و قربان صدقه خودمان برويم...خودمان را دوست داشته باشيم ( سعي كنيم اين دوست داشتن، بي قيد و شرط باشد)...به خودمان احترام بگذاريم...فرياد بزنيم و به خودمان بگوييم: "رضا يا منصور يا.. دوستت دارم تو بسيار قابل احترام هستي..تو بسيار از دست ملامتگرهاي دروني شكنجه شده اي ديگر اجازه نمي دهم كه اين بيگانه هاي پر مدعا به اين كار ادامه دهند" البته وقتي ياد بگيريم كه مراقبه كنيم و ياد بگيريم كه خودمان را بارفتارمان يكي نكنيم، خودبخود، تنفر از خود به دوست داشتن خود بدل مي شود.
ولي لازم است حتي عمدي و بيشتر نه به خاطر كارهاي مورد نظر ديگران، بلكه براي كارهاي به ظاهر ساده مثل خوردن يك سيب، بو كردن يك گل، لمس كردن يك درخت و... به خود بباليم و از بودن خودمان لذت ببريم... براي خدمت به ديگران، براي پاك ماندن به خودمان بباليم تا كم كم نيروي عشق به خودمان را تقويت كنيم. وقتي بر ملامتگرهاي دروني غلبه كنيم و به آنها اهميت ندهيم.. آنگاه ملامت ديگران هم بر ما بي اثر خواهند شد.
عوارض رفتار واكنشي
بنظر بنده هم هويت سازي منفي از رفتار منفي و واكنشي و به دنبال آن فعال شدن ملامتگرهاي دروني سخت ترين و عميق ترين حالتهاي شرطي شدگي است ولي مي توان با آنها مقابله كرد:
يكي از عواقب رفتار واكنشي و عادتي، همين است كه در آن لحظهء رفتار غافليم كه بر اساس عادت شرطي قديمي، پس از رفتار منفي، دچارهويت سازي منفي و ملامت خود شديد خواهيم شد. در واقع رفتار واكنشي، سيكل معيوب هويت سازي را تقويت و تحكيم مي كند. بروز حال بد و رفتار واكنشي (اگر مشاهده گري غايب باشد)؛ شرطي و غير عمدي، اتو ماتيك و خارج از كنترل ماست. وقتي رفتارمنفي بروز كرد يعني مشاهده گري غايب بوده است ( ولي به هر حال در دراز مدت با ترك رفتارهاي بسيار مضر و مشاهده گري بيشتر و تقويت ذهن و كم شدن ملامت خود، بروز رفتار هم تا حدودي از حالت اتوماتيك خارج مي شود و قابل كنترل است. براي مقابله با ملامتگرهاي دروني هم به نوشته هاي قبلي در خصوص ملامتگرهاي كوتوله خيالي مراجعه كنيد. ).
اما قسمتي از رنج ما بر اثر رفتار منفي هم به دليل فطرت و وجدان است و قانون عمل و عكس العمل كه باز هم بنظرم از كنترل ما خارج است.
رفتار و قضاوت آزار دهنده ديگران هم در واقع همان ملامت خود است. بسيار ي اوقات اصلاً رفتار ما هيچ اشكال شرعي و عرفي! ندارد اما ملامتگرها به هيچ صراطي مستقيم نيستند! و رضايتشان اصلاً جلب نمي شود!! اگر ما ملامتگرهاي دروني را ضعيف نكرده باشيم در مقابل ملامت ديگران هم بي سلاح هستيم. البته قضاوت و رفتار ديگران هم خارج از كنترل ماست.
تنها جايي كه كنترل داريم و مي توانيم عمل مؤثر انجام دهيم، درون خود ماست. مي توانيم با تقويت مشاهده گري؛ رفتار، گفتار، هيجان و فكر خودمان را زير نظر بگيريم. قدرت انتخاب  يكي از دو راه زيربه ما داده شده است:
اصلاح برخي رفتار و ترك رفتارهاي خيلي خطرناك، مشاهده گري، صبر و دعا: با تأثير كمتر از گذشته، اسير بزرگنمايي ذهن نشويم ( افكار منفي نظير: "خيلي افتضاح شد، قابل تحمل نيست و.... " ) با قدرت به مسير درست ادامه دهيم و حتي اگر حال ما بر اثر قضاوت و ملامت خودمان و ديگران خيلي خوب نيست،اشكال ندارد دوباره با كسب اين تجربه جديد و با استمرار مشاهده گري (تا جايي كه ممكن است و مي توانيم)، كم كم قدرت ما بيشتر مي شود ( هر چه ما را نكشد ما را قوي تر مي كند-نيچه-) و در زير سايه مشاهده گري، رفتار و گفتار و پندار اشتباه "عمدي" را به حداقل رسانده و كم كم بر سيكل معيوب هويت سازي منفي و ملامتگري درون غلبه خواهيم كرد. در مورد سيكل معيوب و شيطاني هويت سازي در جلسه 11 توضيح بيشتر داده شده است.
تمرين تقويت تعادل ذهن وصبر
همانطور كه گفته شد اگر آزار ديگران در حد سخن گفتن است، بهتر است از اين تهديد يك فرصت بسازيم و صبر و تعادل ذهن را تقويت كنيم. تمرين كنيم كه به قضاوت ديگران اهميت ندهيم( همانطور كه به ملامتگرهاي درون خودمان اهميت نمي دهيم) و حتي الامكان از قضاوت و سخن ديگران خشمگين نشويم و اگر هم خشمگين شديم فقط خشم را مشاهده كنيم و به رفتار و گفتار واكنشي و تند دست نزنيم. با اين تمرين كه بسيار هم سخت است، روز به روز "مشاهده گر صبور درون" قوي تر مي شود. مي توانيم هيجان و فكر( بايد نبايد و توقع غير علمي كه از ديگران و خودمان داريم) درونمان و اگر گاهي به رفتار و گفتار واكنشي منجر شد، رفتار واكنشي مان را بدون حرص و خشم نظاره گر باشيم. ماهي مشاهده گري را هر وقت از آب بگيريم تازه است، حتي موقع رفتار واكنشي يا مدتي بعد از آن!
اصلاح رفتار، دعا و مشاهده گري و صبر
يك نكته ديگر را از ياد نبريم كه دنياي ذهن و نيت ما بسيار قوي تر از دنياي فيزيكي و گفتاري ماست. سعي كنيم هر روز براي كساني كه درحال حاضر به ما آزار مي رسانند يا در گذشته از آنها دلخوري داريم، دعا كنيم ( همانطور كه گفته شد اين كار با مقابله اصولي با آنها و برخورد هاي عملي از روي منطق و عقل هم منافاتي ندارد؛ در واقع كار اصلي تر همين دعاست.) سعي كنيم هر روز كوچكترين، رد و غبار كينه اي كه از آنها بر دل داريم بشوييم و اجازه ندهيم اين غبار لحظه اي بر روح ما بنشيند. برايشان بهترين ها را از صميم دل آرزو كنيم. متقابلاً در ذهن از آزار نا خواسته يا خواسته اي كه به ديگران وارد كرده و مي كنيم؛ طلب آمرزش كنيم. خوشبختانه در اين حوزه هم به ما اجازه و قدرت داده شده است و تحت كنترل ماست.
در كنار كارهايي كه به ما ربطي ندارد و از حيطه كنترل ما خارج است اما چهار كار از دست ما بر مي آيد و وظيفه ماست: اصلاح برخي رفتارها، دعا و مشاهده گري صبورانه و بدون حرص و خشم ( مشاهده در كنار حفظ تعادل ذهن)، كارهايي است كه براي تغيير خودمان، از دست ما بر مي آيد.
شاد و رها باشيد