دیدار نیک، پندار نیک، کردار نیک ( قسمت چهارم)


   در قسمتهای قبلی گفته شد که حسرت مردگان این است که واکنش جانفرسا و کورکورانه ی همراه خشم، حرص، جهل و نگرانی آنها در طول زندگی تقریباً بی فایده بوده و باعث تغییر مثبتی در زندگی شان نشده و بلکه کاملاً بر عکس؛ عامل بدبختی آنها همین بوده است. اگر در هر واقعه ای بدون خشم، حرص و نگرانی صبر می کردند، حاضر بودند و کنش خردمندانه بروز می دادند، نتیجه بهتر می شد. زیرا تغییرات لحظه به لحظه دنیا به همراه گوهر حضور صابرانه  و انرژی زندگی، حلال همه مشکلات است و نیازی به خشم، حرص و نگرانی ویرانگر نیست.
   از طرف دیگر در ریشه یابی بروز خشم و حرص و نگرانی و.. به علت آنها پی می بریم: اینکه دنیا را وارونه می بینیم . در واقع به دلیل اوهام منیت، قادر به دیدن دنیا همانطور که هست نیستیم ( مراجعه شود به داستان خیالات ناشی از درخت گلابی- یا "امرودبن" که کنایه از اوهام منیت است- در دفترچهارم مثنوی) و در نتیجه بی خود و بی جهت به دام خشم، حرص و نگرانی و دردهای جانکاه دیگر می افتیم!
   بالاترین میوه و ثمره ی هستی یعنی "چشم حقیقت بین" با صبر و گذر از منیت و تمرین مشاهده گری درست حاصل می شود و مانند کاشتن بذر یک گیاه صبر و حوصله می خواهد، تا به تدریج رشد کند و در نهایت به بار بنشیند. هر عجله یا حرص برای دیدن نتیجه و مثلاً کنار زدن خاک به منظور دیدن جوانه گیاه، رشد و نمو گیاه را مختل می کند......  
   برای تقویت چشم حقیقت بین ( دیدار نیک) یکی از رازها این است که از سطح به عمق و از ظاهر به باطن و از بیرون به درون نظر کنیم و پله پله با صبر، باید قدم بر داریم و دیده را از ناپاکی ها پاک کنیم، تا لایق دیدار یار شویم. یکی از رازها ی مهم برای این پاکسازی این است که؛ فلش و جهت توجه مان را از بیرون به درون و از دیگران به خودمان متوجه نماییم.
   چند قانون یا راز دیگر که گفته خواهند شد همگی در این مورد اشتراک دارند که به ما کمک می کنند تا به جای گیر دادن به دیگران یا مقصر دانستن همسر، فرزند، پدر مادر، همکار، همسایه، هموطن، حوادث و محیط  و...فلش توجه را به درون برگردانیم:
راز دوم: قانون عمل و عکس العمل ( کارما)

دیدار نیک، پندار نیک، کردار نیک ( قسمت سوم)


راز اول:

 صبر و نردبان:

صبـــر را سلّــــم کنــم ســـــوی درج
تــا بــرآیــم، صبــرمفتـــــاح الفــرج
     سلم= با ضمه س و فتحه و تشدید لام به معنای نردبان است. (6/4913)
مولوی می فرماید: صبر را نردبان می‌کنم تا بالاخره بر بام مقصود برآیم زیرا که صبر کلید گشایش است.
بنظر می رسد که حکمت زندگی انسان بر روی زمین رشد و تکامل گام به گام انسان از طریق زندگی زمینی باشد. در این مسیر پر فراز و نشیب  و در این صعود از نردبان تکاملی، بهترین یار و یاور انسانهای طالب پیشرفت روحی صبر و پایداری است. در این سیاره قرار است هر روز و هر لحظه تمرین کنیم و این سیاره و ساکنین اش باشگاه بزرگی است برای یادگیری و پیشرفت ما.. مثل یک ورزشکار یا هنرمند یا دانشمند..از کوچک و ریز شروع کنیم و به بزرگ و بزرگتر برسیم!.. از حسهای زمخت شروع کنیم تا به حسهای لطیف تر و ظریف تر برسیم...از علل ظاهری شروع کنیم تا به علل باطنی و سرانجام به علت العلل برسیم..مداومت و نهراسیدن از افتادن رمز پیروزی است. درست شبیه کودکی که می خواهد راه رفتن یاد بگیرد...

چند تمرین مهم:

دیدار نیک، پندار نیک، کردار نیک ( قسمت دوم)


پیش چشمت داشتی شیشه کبود
زان سبب عالم کبودت می نمود
از دید مولانا و دو باره به نقل از پیامبر اکرم (ص)؛ آدمی، دنیا را وارونه می نگرد و آنطور که هست نمی بیند؛ بنابراین از خدا می خواهد که برای خلاصی از این جهل مرکب، واقعیت چیزها را آنطور که هستند بر انسان طالب حق، نمایان سازد:
ای خدا بنمای تو هر چیز را
آن چنان که هست در این "خدعه سرا"
خدعه سرا= خانه نیرنگ دنیا
آیا این دعا برای این است که مانند یک دانشمند کنجکاو تمامی قوانین خلقت را بداند و از این طریق قدرت، ثروت و یا شهرتی کسب نماید یا حداقل، کنجکاویش ارضاء شود؟! خیر. مولانا فقط با قوانین و رازهای حاکم بر هستی آدمی کار دارد. آنهم برای اینکه از رنج و جهنم جانکاهی که دچارش شده، خلاص شود و بهشت درونی را ادراک نماید. و الا ، دانستن خیلی چیزها در این دنیا بی فایده و یا حتی مضر است و تنها حکمت و دانش رهایی بخش، درک جوهر آدمی است:
صد هزاران فضل داند از علوم
جان خود را می نداند آن ظلوم

داند او خاصیت هر جوهری
در بیان جوهر خود چون خری
از همین رو اگر از حضرت مولانا بپرسید که هدف از زندگی آدمی چیست؟ می گوید هدف کشف رازهای هستی حاکم بر جوهر آدمی و تبعیت از آن رازها و قوانین است. اما نحوه کسب این دانش هم بسیار مهم است. ابتدا شاید لازم باشد این قوانین را از زبان دیگران و به طور غیر مستقیم و تقلیدی بشنود(پندار نیک). اما در مرحله اصلی تنها از راه کشف مستقیم و از طریق مشاهده گری و نور حق است(دیدار نیک) ، که به این درک حیات بخش نایل خواهد شد:
آنکه او از پرده تقلید جست
او به نور حق ببیند آنچه هست

دیدار نیک، پندار نیک، کردار نیک ( قسمت اول)


  حضرت مولانا به نقل از حضرت رسول الله ( ص) می فرماید که "حسرت مردگان" از خود مرگ نیست، بلکه آن حسرت بر فرصت های از دست رفته است(دفتر 6 از بیت  1450):

راست گفتست آن سپهدار بشر

که هر آنکه کرد از دنیا گذر
نیستش درد و دریغ و غبن موت

غبن= با فتحه غ و سکون ب؛ به معنای زیان دیدن در معامله است

بلکه هستش صد دریغ از بهر فوت


تجربیات منتشر شده از کسانی که تجربه مرگ موقت را داشته اند حاکی از آن است که خود مرگ برخلاف تصور ما ترسناک نیست وحتی بسیار شیرین هم هست...اما چیزی که یک مرده را می رنجاند پدیده مرگ نیست بلکه درست زندگی نکردن است...به عبارت دیگر کسی که هنر زندگی کردن را بلد باشد با لبخند و بدون حسرت خواهد مرد...اما وصف حال و ناله ی آنها که از این هنر بی بهره بوده اند در هنگام مرگ چنین است:
دریغا! چرا مرگ را که گنجینه ی هر گونه حشمت و توشه است مورد توجه خود قرار ندادم؟ و چرا از فرصت های زندگی برای تهذیب نفس و کمال روح بهره نجستم؟( نقل ازشرح آقای کریم زمانی):

فقط مشاهده


   مشاهده گري بي غرض یا مشاهده ی صرف؛ يعني ديدن تغييرات مداوم ذهن و بدن و مشاهده ی مشاهده کننده در هر لحظه، بدون دخالت "منيت"... فقط بدانيم ذهن هم اكنون در چه حالتيست و با پذیرش آن حالت، يقين بدانيم كه اين وضع ناپايدار است و مي گذرد..هیچ کار دیگری لازم نیست..اگر سعي كنيم كار بيشتري انجام دهيم از مشاهده ی درست خارج شده و دچار "منیت" شده ایم و حالمان بد می شود...بنابراین هيچ كنترل و ملامتي يا توقع نتيجه اي لازم نيست...بروز نتیجه وظیفه ما نیست.. خودش در وقت مناسب فرا خواهد رسید..

   به عبارت ديگر در اين مشاهده، ردي از خشم نباشد يعني سركوب، نپذيرفتن و پنهان كردن وضعيت فعلي ذهن.. يا ملامت خود بابت اين وضعيت...

   از سوي ديگر حرص براي هر گونه تغيير يا نگران نتيجه بودن، يا حرص براي غرق شدن در وضعیت پیش آمده و به طور عمدي غرق شدن در افكار و هيجانات وضعيت فعلي.. و واكنش دادن بر اساس آنها( با حرف زدن يا عمل كردن..) نباشد... معناي ديگر "وراي منيت بودن" همين است.

ان شاء الله (قسمت دوم)


   گفتن "اگر خدا بخواهد" شاید راحت باشد و از روی عادت صورت بگیرد. پرسشی که مطرح می شود ، این است که از کجا بفهمیم که آن طور که مولانا می گوید از عمق جان و خالصانه "ان شاءالله" می گوییم؟ پاسخ را می توان با تعمق بر روی معنای آن پیدا نمود:
شبه انسان "خواسته پرور"!
   شاید اگر بخواهیم بزرگترین و ریشه ای ترین انحراف آدمی را پیدا کنیم، به حرص و طمع برسیم. حرص همانا تولید ذهنی مستمر خواسته های توهمی، غیر ضروری، مضر، فراوان و متضاد است. سبب سازی انسان، از همین خواسته ها و اصرار و ابرام بر؛ بر آورده شدن آنها؛ آنهم از راههایی که خودمان تعیین کرده ایم؛ شروع می شود. خواسته هایی که بر اساس آنها ممکن است عملی هم انجام دهیم و انتظار بی جا داشته باشیم که متعاقب آن، همان بشود که ما می خواهیم. البته بینش و دیده ای سبب سوراخ کن لازم است تا با مشاهده ی بی غرض درون ذهن، آدمی به این نقطه ضعفش پی ببرد. در غیر این صورت اصلاً این پاشنه آشیل کشنده را نمی بیند و جاهلانه و مغرورانه، یکی شدن خود با این نقطه ضعفش؛ یعنی غرق شدن در خواسته های ذهنی اش را متوجه نمی شود.  
   اگر خواسته ای توهمی بر آورده شود به جای شکر، راضی نیستیم و بیشترش را می خواهیم و اگر هم بر آورده نشود، به جای صبر، دچار رنجش و خشم می شویم. این خواسته های غیر منطقی و بی انتها همان حرص یا شهوت عام بشر است. اما خواست خدا با سبب سوزی اش دیر یا زود، تمام توقع و انتظارات ونقشه های شوم نفسانی ما را نقش برآب می کند. ولی متأسفانه اغلب تا آخر خط از سبب سوزی خدا درس عبرت نگرفته و همچنان بر طبل حرص و آز می کوبیم! حتی در خود شناسی هم دست از حرص و خواسته های خود نشسته و حرص می زنیم که چیزی بشویم!
   و اما سبب سازی ما و سبب سوزی حق:

ان شاءالله (قسمت اول)


   در ادامه مطلب "دیده ی سبب سوراخ کن"، به ابیاتی چند از مثنوی اشاره خواهد شد که با ذکر مثالهایی به سبب سازی جاهلانه آدمی از یکطرف و سبب سوزی خداوند و لزوم توجه به مسبب الاسباب و ذکر "ان شاءالله"، از طرف دیگر پرداخته است. این ابیات از دفتر اول؛ داستان شاه و کنیزک و مغرور شدن پزشکان و در نظر نگرفتن قدرت مسبب الاسباب در درمان کنیزک، و همچنین از دفتر ششم؛ حکایت دژ هوش ربا و غفلت و غرور شاهزادگان از "ذکر استثناء"، آورده شده است.
   "ان شاء الله" همانطور که می دانید، به معنای "اگر خدا بخواهد" است و "استثناء" هم اصطلاحاً به معنا ی گفتن آن است.
   به طور خلاصه بنظرم می رسد که حضرت مولانا در این ابیات می خواهد توجه ما را از یک سو به محدودیتها، اشتباهات، نواقص و آسیبهای افکار و اندیشه های بشر و از سوی دیگر به وسعت بی انتها، خلاقیت و معنویت سرشار "فضای ورای فکر" که همان حوزه "ان شاء الله" است، معطوف نماید. این حوزه ی "سکوت ظاهری ورای افکار" نزدیک ترین حوزه به خلقت شکوهمند الهی و ملکوت اعلی است. از طریق "آگاهی ورای افکار" می توان پنجره ای به سوی واقعیات هستی گشود.

دیده ی سبب سوراخ کن - قسمت چهارم


   سلام دوستان عزیز، از اینکه مدتی بدون خبر، غیبت داشتم عذر می خواهم. در سفر بودم و سلامت و دعا گوی شما و اینک، توجه مبارک را ( توجه یا همان مشاهده؛ مبارک ترین و گرانقدرترین هدیه الهی است)؛ به ادامه مطلب قبلی جلب می نمایم:

سنتی بنهاد و اسباب و طرق
طالبان را زیر این ازرق تتق

خداوند در زیر این آسمان آبی راه و روشی را برای طالبان تعیین کرده است ( ازرق= آبی و تتق= با ضمه هر دو "ت" به معنای پرده است. سنت= در اصل به معنای قانون جهانی و ثابت طبیعت و خلقت است. اما در اینجا به معنای امور عادی و روتین زندگی است که ذهن بشر به آن عادت کرده و خلاف آن را معجزه می انگارد.)

بیشتر احوال بر سنت رود
گاه قدرت، خارق سنت شود

بیشتر امور قرار است بر طبق روال عادی و مورد انتظار ذهن بشر انجام شود؛ اما گاهی قدرت الهی خودش را نشان می دهد.

ای گرفتار سبب بیرون مپر
لیک عزل آن مسبب ظن مبر

ای گرفتار علل و اسباب ظاهری سعی کن که بر طبق این علل ظاهری عمل کنی ولی خداوند را مانند خودت اسیر این علل و اسباب ظاهری مپندار و تصور نکن که خداوند که مسبب الاسباب است مانند تو محدود و اسیر این امور و اسباب می باشد.

لیک اغلب بر سبب راند نفاد
تا بداند طالبی جستن مراد

نفاد = با فتحه "ن" به معنای تمام شدن است.