تفكر علمي ، تفكر زائد، بايدهاي ذهني و اعتياد (9)


چند پرسش و پاسخ متداول

4-آيا تصميم قاطع براي "نزديك نشدن به مواد و دوستان قديمي حتي براي يك بار و لزوم استمرار پاكي"  خودش يك بايد ذهني نيست؟ تفاوت آن، با "بايد نبايدهاي اشتباه ذهني" چيست؟ آيا "من بايد در زمينه نزديك نشدن به مواد مخدر كامل و بي نقص عمل كنم" نوعي كمال گرايي نيست؟
پاسخ دوست عزيزمان غلامرضا را مي خوانيد (كه در نظرات قسمت 7 هم ارائه شده است) :


در پاسخ به سؤالات ، با اجازه مقدمه اي را مي آورم سپس به پاسخ مي پردازم ، به اميد آن كه پرتوي هرچند اندك به مسأله افكنده باشم . بنده يكي از اعضاي انجمن (معتادان گمنام =Narcotics Anonymous ) معروف به NA با پاكي نزديك به چهار سال هستم . از حدود دو سال پيش با شما آشنا شدم و هميشه از مطالب مفيدتان به عنوان مكمل آموزه هاي برنامه دوازده قدم استفاده مي كنم و از اين بابت خداوند را بسيار شاكرم.


و اما پاسخ :

پاسخ من به سوالات خير ست. ولي براي روشن شدن مطلب ناگزيرم توضيحاتي را بيفزايم.
ابتدا سعي مي كنم در كمال صداقت ، برداشت و تجربه ي شخصي خودم را از قدمهاي دوازده گانه مورد استفاده در NA و زاويه نگاه آن به مسأله معتاد و اعتياد و روال اين برنامه را با شما و خوانندگان عزيز در ميان بگذارم . قضاوت نهايي با شما و خوانندگان خواهد بود.


1- بنا به يك سنت، اعضاء با هر سن پاكي در جلسات براي معرفي خود به سايرين ، كلمه ي معتاد را به عنوان پسوند به نام كوچك خود مي افزايند . مثلا" من وقتي مي خواهم در جلسه اي ابراز نظر كنم يا احساساتم را با گروه در ميان بگذارم پس از اجازه گرفتن از گرداننده ، اينگونه خودم را معرفي مي كنم : غلامرضا هستم يك معتاد ... وسپس ادامه مي دهم . دليل آن تنها فروتني نيست بلكه به زاويه نگاه NA به مسأله ي اعتياد بر مي گردد. در NA گفته مي شود :

" مشكل ما مصرف مواد مخدر نبوده و نيست، مشكل اصلي ما بيماري اعتياد ست . مصرف مواد مخدر تنها علامت كوچكي از اين بيماري كهنه در ماست . ما يك روزه معتاد نشده ايم بنابراين يك روزه بهبود نمي يابيم . ما سالها قبل از اينكه مصرف مواد مخدر را شروع كنيم دچار بيماري اعتياد بوده ايم . ما از بيماري اي رنج مي بريم كه حكايت از خلئي معنوي در اعماق روح و روان ما دارد كه با مصرف مواد جسم مان را هم در چنگال خود گرفتار كرده ست . به دليل پيچيدگي ريشه هاي اين بيماري ما قادر به درمان قطعي آن نيستيم، تنها مي توانيم با كمك اصول قدمهاي دوازده گانه آن را در نقطه اي متوقف كنيم. " ( نقل به مضمون از نشريات NA )

2-قدم هاي دوازده گانه برنامه ايست كه بر اساس تجربه ي زيست شده ي ميليون ها معتاد نجات يافته تدوين شده است . اساس اين برنامه بر كمك يك معتاد به معتاد ديگر و انتقال تجارب به تازه واردان بنا شده ست . يعني عضوي كه خود از طريق برنامه پاك شده ست به افراد تازه وارد كمك مي كند تا با اصول قدمها آشنا شده و چگونگي تداوم پاكي را بياموزد.


3 – بايدهايي را كه مطرح فرموده ايد در هيچ كدام از متون اصلي قدمها تا آنجا كه بنده آنها را مطالعه كرده ام نيامده ست ؛ تنها در بين اعضاء باعنوان "چراغ قرمز" مشهورند . تا آنجا كه بنده شاهد بوده ام اين چراغ قرمزها تنها بصورت پيشنهاد از سوي اعضاء با سابقه و قديمي به عنوان يك تجربه به اعضاء تازه وارد پيشنهاد مي شود. مثلا" به خود من در بدو ورود توصيه شد از حضور در مكان هاي مصرف و ارتباط با دوستان مصرف سابق پرهيز و كليه وسايل مصرفي ام را معدوم كنم . دليل اين امر آنست كه فرد معتاد هميشه و خصوصا" در ابتداي پاكي بسيار آسيب پذير بوده و كوچكترين جرقه اي در افكار مي تواند آتش وسوسه ي مصرف را دوباره برافروزد و فرد را دچار لغزش كند. به نظر مي رسد كه اين پيشنهاد و توصيه از جنس بر حذر داشتن والدين ست هنگامي كه كودك به چيزي خطرناك مثل آتش نزديك مي شود يا پرهيز غذايي كه پزشك به بيمارمي دهد. به همين دليل در "قدم اول" گفته مي شود: ما در برابر بيماري مان عاجز هستيم و بر كلمه ي "عجز" تآكيد مي شود و از فرد مي خواهد كه در برابر برنامه تسليم باشد. بديهي ست كه بتدريج و با عميق تر شدن آگاهي هاي حاصل از كار كردن قدمها معمولا" افراد با تشخيص و انتخاب خود موارد پرهيزي پيشنهادي را رعايت مي كنند . البته ميزان مقاومت و تسليم بودن افراد با هم متفاوت ست و ميزان موفقيت فرد براي پاك ماندن بستگي زيادي به اين عامل دارد.


4- يكي ديگر از تجارب زيست شده ي اعضاء مي گويد : "هرگز خودتان را در شرايط نقص قرار ندهيد" . چون در چنين شرايطي ريسك استفاده از نقص بالا مي رود . تجربه ي گروهي معتادان نشان مي دهد عمده ترين دليل استفاده از نقص هايي مثل : پرخوري ، دروغگويي ، پرخاشگري و ... قرار گرفتن در شرايط است . زيرا ذهن شرطي شده ي يك معتاد به آسان ترين راه پناه مي برد.


5-بد نيست در اينجا تجربه اي را هم از خودم برايتان نقل كنم . تقريبا" 18 ماه از پاكي ام مي گذشت كه يكي از دوستان هم مصرفي سابقم دچار بيماري گرديد و در منزل بستري شد . از روي علاقه اي كه به او داشتم و براي اينكه پيام برنامه را به او بدهم عليرغم توصيه هايي كه در برنامه به من شده بود به ديدنش رفتم . به محض ورود از طريق همسرش متوجه شدم در همان بستر بيماري ودر يكي از اطاقها در حال مصرف مي باشد . راه برگشتي نداشتم . وارد اتاق شدم و پس از احوال پرسي از او عذر خواهي كردم و گفتم به دليل پرهيزي كه دارم نمي توانم در كنارش باشم و شاهد مصرفش. به حال برگشتم و خودم را سرگرم مطالعه كردم . لحظات به سنگيني مي گذشتند . وسوسه عجيبي در افكارم مشاهده مي كردم و شديدا" از حضورم در آنجا پشيمان بودم . بلاخره او آمد و با هم گفتگويي مختصر كرديم و از هم جدا شديم . آن حضور مرا تا آستانه ي لغزش برد اما با كمك خداوند و آموزه هاي قدم ها دچار لغزش نشدم . البته اين كارم باعث شد كه آن دوست هم پس از چند ماه به من مراجعه كرد و از چندوچون قدمها پرسيد و با توضيحات من تمايل پيدا كرد و به برنامه پيوست و اكنون نزديك به 2 سال است كه پاك است . 


" خداوندا؛ آرامشي عطا فرما ؛ تا بپذيرم آنچه را كه نمي توانم تغيير دهم . شهامتي كه تغيير دهم ؛ آنچه را كه مي توانم ؛ و دانشي كه تفاوت اين دو را بدانم ".   آمين

با تشكر فراوان از غلامرضا