تفكر علمي ، تفكر زائد، بايدهاي ذهني و اعتياد (7)


چند پرسش و پاسخ متداول
2-آيا صرف خواندن اين مطالب براي شناسايي پيش فرضهاي بايد نبايد اشتباه و افكار غير علمي و توهمي كمك مي كند؟
3-آيا صرف خواندن اين مطالب، براي ترك مواد مخدر، الكل و... كمك مي كند؟
پاسخ 2:
براي شناسايي افكار غير علمي و مخرب، تركيبي از مشاهده گري و مراقبه و اطلاعات به دست آمده در اين وبلاگ ( يا كتابهاي مشابه ) به همراه وقوع حال بد! لازم است.
يعني لازم است در كار انفرادي يا بهتر از آن در كار گروهي، اول از به وجود آمدن حال بد يا آشفتگي رواني خودمان آگاه شويم و آن را مشاهده كنيم، سپس از خود بپرسيم كه در اين حال بد، چه فكر منفي و مخرب و غير منطقي در ذهن من مي گذرد، آن افكار همراه حال بد را هم مشاهده كنيم و سپس از نظر علمي آنها را به چالش بكشيم:
 آيا اين فكر علمي است؟ با واقعيت منطبق است؟ آيا انعطاف پذير است؟ آيا بر اصول منطق استوار است؟ آيا آگاهانه و اختياري است؟ آيا كمك به حل مسأله مي كند يا خودش مسأله ساز است؟..در اين زمينه در قسمتهاي بعد باز هم مثالهاي بيشتري خواهم زد...
با اين نوع مشاهده گري و به چالش كشيدن اين افكار در سر بزنگاه، و تكرار و تكرار آن به تدريج با درك عميق غير واقعي بودن اين نوع افكار، آنها ضعيف و ضعيف تر شده و در نتيجه تغيير در هيجان و افكار ايجاد خواهد شد و شادي بيشتري نصيب ما خواهد گرديد..اما صرف خواندن مطالب به تنهايي شايد به ندرت كمك بكند...بنابراين تمرين عملي هم لازم است:
دو نكته در زمينه اين تمرين عملي وجود دارد: اول پذيرش مسؤوليت حال بد؛ اينكه در حال حاضر در اين لحظه تنها خودم و تنها خودم، با پرورش و تقويت افكار غير واقعي، مسؤول اين حال بد هستم؛ نه عوامل بيروني، پدر مادر يا..و... بنابراين خودم و تنها خودم هم مي توانم با به چالش كشيدن آنها، از افكار مخرب و حال بد رها شوم.
 اما نحوه برخورد و پذيرش حال بد و افكار مخرب هم بسيار مهم است: بنظر با نكته اول جور در نمي آيد اما نكته دوم؛ پذيرش حال بد و فكر پشت آن است!! و براي درمان از اين بيماري، تمرين اين نوع پذيرش لازم است.


نكته مهمي در خصوص پذيرش حال بد و فكر زائد غير عمدي(به علت شرطي شدگي اين افكار از نا خود آگاه و بر اثر تداعي مي جوشند) وجود دارد كه دانستن آن و درك عميق آن در تمرين فوق ضروري است. مراقبه در اين خصوص كمك زيادي مي كند. بنظرم بزرگترين پذيرش و صبر، همين نوع پذيرش است. بپذيريم كه با حال بد هم مي توان زندگي كرد و تحمل حال بد را داريم و حتي عليرغم حال بد مي توان از بقيهء مواهب زندگي لذت برد!
انسان عادت كرده كه به محض مشاهده حال بد و فكر مخرب، زود از شر آن خلاص شود. براي اين كار متأسفانه دست به انواع رفتار منفي و مخرب و غرق شدن عمدي در فكر و حال بد و بدتر كردن حال خود مي زند!!! و صبر نمي كند كه اين مهمان نا خوانده بي درد سر، بيايد و برود!! زيرا بر خلاف نظر مردم و حتي افرادي كه خودشناسي مي كنند!!؛ واقعيت اين است كه: حال بد و فكر مخرب پشت آن زير سايهء "مشاهده گري بدون ملامت خود" و به تنهايي مخرب نيستند! حداقل بسياري از حالهاي بد را مي توان تحمل كرد( به جز آنها كه نياز به درمان پزشكي دارد) و حتي براي خودشناسي لازم هستند. تنها گفتار و رفتار مخرب و افكار عمدي بعد از آن كار را خراب مي كند.
بهتر است ياد بگيريم كه حال بد و افكار مخرب را بپذيريم، مشاهده كنيم(سركوب هم نكنيم)، زود گذر بودن آنها را باور كنيم  و بدون تبديل آنها به رفتار( چون بعدا هم كه اين مهمانها رفتند از رفتارمان و واكنشمان پشيمان مي شويم..) فقط به آنها اهميت بيش از حد ندهيم. در كنارشان زندگي كنيم و از اين قضيه حالمان را بدتر نكنيم، تا كم كم زور و سلطه آنها از بين برود... هدف حال بد و فكر بد چيزي نيست جز اينكه ما را به واكنش گفتاري، رفتاري و فكري بد و بدتر و استحكام ريشه هايشان، وادار كنند. در خودشناسي اين تهديد به فرصت گرانبها تبديل مي شود. با حربهء پذيرش، سيستم مخرب فوق را خلع سلاح مي كنيم. 
به عنوان مثال امروز به هر بهانهء بيروني افسرده شده ام چه اشكالي دارد يك روز، دو روز يا بيشتر و كمتر با افسردگي و افكار همراه آن، سر كنم. اگر اين حال بد را بپذيرم، قدم اول را براي حل مسأله برداشته ام. زيرا با اين پذيرش، بهانهء بيشتري براي وسوسه هاي فكري بعدي و تشديد افسردگي وجود ندارد. افكار و "وسوسه هايي" نظير اينكه: "من نبايد هيچ وقت افسرده، عصباني و..شوم!! به خصوص من كه خود شناسي مي كنم!! و اگر افسرده شدم بايد با سرعت زياد از اين حالت بيرون بيايم!! در غير اينصورت من آدم نالايقي هستم!!! و هميشه افسرده باقي مي مانم!!! بقيه مردم الان شاد و سرحال هستند!!..اگر افسرده شوم، خيلي افتضاح مي شود!! و تحمل آن را به هيچ وجه ندارم!!! و..."  خودتان غير علمي بودن اين افكار را متوجه مي شويد.
 تعادل رواني حيوانات را مي توان در كارهاي آزمايشي به هم ريخت؛ اما هيچ حيواني مانند انسان از اينكه اضطراب دارد دچار اضطراب و ملامت خود نمي شود!!!از اينكه افسرده است، افسرده(تر) نمي شود!!!از اينكه عصباني است، عصباني(تر) نمي شود!!!و...با پذيرش حال بد و عدم ملامت خود، نه تنها به شناسايي و درمان حال بد، كمك مي كنيد؛ بلكه از تشديد آن جلوگيري مي نماييد. در واقع حداقل، با پذيرش حال بد(اوليه)، از حال بد ثانويهء ناشي از حال بد اوليه جلوگيري مي كنيد....   
پاسخ 3:
با اينكه در زمينه ترك اعتياد تخصصي ندارم ، اما افراد زيادي را كه در راه 12 قدمي، قدم برداشته اند؛ و سالها از پاكي آنها گذشته است را ديده ام( و مي دانم در ايران و كل دنيا ميليونها نفر از افراد توانسته اند با اين روش، به پاكي سابق برگردند. قانوني هم در دنياي انسانها هست: "هر كاري را كه حتي يك انسان بتواند انجام دهد من هم مي توانم")  و اين افتخار را داشته ام كه در قدم 11( مراقبه و دعا) با آنها مراقبه كرده ام. ديده ام علاوه بر بازگشت به زندگي عادي، از جهات زيادي از آدمهاي معمولي( بنظرم آدم معمولي هم به انواع وابستگي هاي ديگر معتاد است و زمينهء اعتياد را دارد و بهتر است پيشگيري نمايد.) معنوي تر و با قدرت تر شده اند.
البته خودم را مانند ساير آدمهاي معمولي، وابسته و معتاد به بسيار چيزها مي دانم برخي چيزها را ترك كرده ام ولي هنوز به بسياري چيزها وابسته ام و عليرغم عدم سابقه وابستگي به مصرف، زمينه اعتياد به مواد مخدر، الكل، پرخوري و بد خوري و.. را در خودم و بسياري از افراد (به دليل سلطهء  افكار منفي و غير واقعي و غير آگاهانه و غير عمدي) مشاهده مي كنم. بنابراين در زمينهء ريشه هاي وابستگي و اعتياد، خودم را با همه وابستگان به مصرف مواد مخدر و الكل و.. شريك و با تجربه مي دانم.
خوشبختانه از لحاظ علمي ثابت شده است كه تمرين مداوم مراقبه   (MEDITATION) ويپاسانا، بازگشت به اعتياد را در افراد پاك شده به مراتب كاهش مي دهد. اين پديده را از نزديك ديده ام و صد در صد تأييد مي كنم. اما شرط آن اين است كه حداقل حدود يك سالي با كمك روشي نظير راه 12 قدمي، از پاك شدن آنها گذشته باشد.
در كنار كمك گرفتن از خداوند و كمك تخصصي از مراجع ذيصلاح و گروههاي معتبر 12 قدمي ( از جمله NA در خصوص مواد مخدر) و مراقبه و دعا و كار گروهي در كنار كساني كه در اين مسير موفق بوده اند، مطالب اين سايت و كتابها و سايتهاي مشابه آن هم بنظرم اگر خدا بخواهد، حتما براي افراد جدي، ياري رسان است.
در خاتمه براي قسمت بعدي پرسشي را مطرح مي كنم (و بهتر است دوستان با تجربه در راه 12 قدمي هم راهنمايي بفرمايند.)
4-آيا تصميم قاطع براي "نزديك نشدن به مواد و دوستان قديمي حتي براي يك بار و لزوم استمرار پاكي"  خودش يك بايد ذهني نيست؟ تفاوت آن، با "بايد نبايدهاي اشتباه ذهني" چيست؟ آيا "من بايد در زمينه نزديك نشدن به مواد مخدر كامل و بي نقص عمل كنم" نوعي كمال گرايي نيست؟