پیشگیری یا درمان طب مدرن یا طب کل نگر یا…


علي گفت...

    با سلام
    آقاي بناني بعضي از فرقه هاي عرفاني (!) ادعا مي كنند كه اعمال و حركات شيطنت آميزي كه از انسان سر مي زند در واقع به علت آلودگي كالبد ذهني او توسط موجودات غير ارگانيك (اجنه) مي باشد و در واقع انسان را موجودي الهي اما تاثير پذير از شياطين و اجنه مي دانند .
    بنده از نزديك شاهد بودم كه چگونه جسم فردي توسط جن تسخير شده بود . در واقع اين موجود انگار داراي شخصيت است و شروع كرد به ناسزا گفتن به آقاي م.ط. كه فرد نامدار و مشهوري در فرادرماني ( طب كل نگر ) است .به نظرم اين موجودات وجود دارند اما به نظرم بسيار بعيد است كه كل گرفتاريهاي رواني و روحي را بر سر اجنه آوار كنيم و بگوييم اگر فلاني فلان كار را انجان مي دهد احتمالا جن رفته تو جلدش . البته شايد برداشت من از فرادرماني اشتباه بوده اما چيزي كه من از فلسفه و نگرش اين نوع عرفان نصيبم شده اين بوده است . خواستم بدانم شما در اين باره اطلاعاتي داريد كه بتواند راهگشا باشد .
    ممنون
 

پیشگیری یا درمان طب مدرن یا طب کل نگر یا
قصد پرداختن به موضوع طب کل نگر و انرژی درمانی و ..را نداشتم( خدا رحم کرد!!) زیرا همانطور که در مقدمه وبلاگ گفتم ( صرف نظر از مبحث واکسنها) بیشترین تکیه این وبلاگ بر پیشگیری از بیماریها با روشهای مؤثر تغییر سبک زندگی است که بیشتر از همه به همت خود فرد بستگی دارد ( 1- تغییر روحیه و تفکر و..برخورداری از فکر مناسب و عشق الهی2- تغییر رژیم غذایی و برخورداری از تغذیه مناسب 3- انجام حرکات بدنی مناسب و خنده  و تنفس و..)، به طوری که نیاز به ناز طبیبان کمتر اتفاق افتد!! خواه طبیبان مدرن باشند و خواه کهن و کل نگر!! و از ترافیک بیماران و دردمندان بکاهد!!
 اما اگر بیماری هم ایجاد شد باز بنظرم با همان سه راه ذکر شده درمان امکان پذیر است و اگر نشد! علاقه شخصی من از بین سایر رشته های طب کل نگر به گیاهان دارویی و همیو پاتی است و قرار است در این وبلاگ علاوه بر سه راه اصلی فوق، از گیاهان دارویی هم گفته شود که هم اکنون به اتفاق همسرم دوره آشنایی با آنها را طی می کنیم!! و چه دنیای حیرت انگیز و زیبایی دارند این گیاهان!! ولی اگر نیاز بود به طبیبان مدرن هم مراجعه خواهم کرد!(گاهی هم شاید اول از همه!)  و اگر آنهم افاقه نکرد دوا از "خزانه غیب" طلب کرده یا در نهایت، امید آن دارم که با لبخند و با آغوشی باز مرگ را پذیرا باشم!!
به دلیل پرسشی که شده بود( در خصوص درمانگری با یکی از انواع روش انرژی درمانی و جن گیری!..) گفتم شاید اطلاعات محدود من (در حد خوانده ها و شنیده هایم و همینطور برخی دیده هایم) بتواند کمکی بکند.
به عقیده اینجانب درهر کشوری در کنار طب مدرن لازم است چندین شاخه از طب مکمل هم پا به پای آن شکل بگیرد تا مردم از منافع هر دو سود ببرند. زیرا در برخی موارد طب مدرن عاجز از درمان است و از سوی دیگر گاهی گرانی آن برخی بیماران را از دیدن طبیب محروم می نماید. کما اینکه حتی در کشورهای پیشرفته رشته های مختلف طب کل نگر هم بسیار رونق دارد. از یکی از دوستان شنیدم که در کشور هند اکثر مردم فقیر به همیوپاتها مراجعه کرده و راضی هم هستند.  در کشور ما هم امیدوارم که اولا با اطلاع رسانی درست، مردم اصول پیشگیری را رعایت کنند و تغییر سبک زندگی را پیشه نمایند و در نتیجه بیمارستانها را پر نکنند!! ثانیا طبیبان کل نگر در رشته های مختلف ( طب سنتی، همیوپات و...) در کنار طبیبان مدرن و همگی با مجوزهای رسمی در خدمت مردم باشند، تا هر فرد بیماری بتواند آزادانه در طب مدرن یا کل نگر فرد مورد وثوق خود را انتخاب کند.
انرژی درمانی به روشهای خیلی متفاوتی در سراسر دنیا انجام می شود و از شاخه های طب مکمل محسوب می شود. در ایران هم از زمانهای خیلی قدیم مرسوم بوده که دو مورد آن را به صورت مراسم زار در جنوب و درمانگری در شمال ( بین ترکمنها ) را شنیده ام. در زمان ما هم روشهای متنوع دیگری متداول شده است و از جمله مرحوم استاد پرورنده بود که بیماران زیادی را مداوا کرده و مورد تأئید علمای جهانی این رشته هم بود و در کتابی، ترجمه شده از یکی از علمای غربی، که پیشترها خوانده بودم از وی به عنوان بزرگترین استاد معاصر این رشته یاد می کردند و از خصوصیات منحصر به فرد وی را ( در مقایسه با سایر درمانگران معاصرنیرو درمانی) مسلمان بودن او می دانستند.
 نظر شخصی خود را با توجه به اینکه به صورت کلی بیان می شود و شخص یا روش خاصی مد نظر نیست در خصوص انرژی درمانی بیان می کنم. امیدوارم خالی از تعصب و همه جانبه( نکات مثبت و منفی را در بر گیرد. البته نکات مثبت در جملات قبلی بیان شد و اینجا بیشتر نکات منفی آن ذکر می شود) باشد:  
 1- ضمن احترام به افرادی که صادقانه در این رشته در دنیا کار می کنند،( در مقابل مادیون در سلک معنویون قرار می گیرند!و برای آنها که دنیا های دیگر را سخت باور می کنند ممکن است راهگشا باشند! و دلیلی دیگر بر قدرت ذهن بشربه حساب آورده می شوند!) نقطه ضعفی که در مردم هست ممکن است به ضرر این گروه تمام شود؛ به دلیل خود باختگی و زود باوری مردم و خرافه پرستی برخی از آنها، همانطور که در رشته های طب مدرن هم می توان تقلب کرد، به دلیل ماهیت این روش، احتمال تقلب در آن خیلی بیشتر است.. و از طرف دیگر حتی شکل صحیح آن، خود باختگی را در آدمها تقویت می کند زیرا همه کم یا بیش از این قدرتها برخوردارند! ( آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد)..احتمال ورود انرژی های منفی فرد درمانگر را هم نباید نادیده گرفت..
2 - این رشته برای درمانگر هم خطراتی دارد و حتی گفته می شود که طول عمر درمانگران آن کوتاه تر است. و در درمانگر ممکن است غرور بی جا ایجاد شود!!( البته این امر در طب مدرن هم صادق است ولی در انرژی درمانی چون بی واسطه داروست خطر غرور بیشتر است!)
 3- افرادی که به دلیل نیروهای خاص خدا داده یا تمرین و ممارست، توانایی خاص درمان دارند؛ در صورت تأئید مراجع ذیصلاح- متخصص در طب کل نگر و انرژی درمانی- اجازه کار داشته باشند. ( البته در کنار آگاهی دادن به مردم!!). و چه بهتر که مراکز طب کل نگر به صورت تیمی از متخصصین مختلف در رشته های طب کل نگر و حتی مدرن در مورد یک بیمار نظر بدهند!!
4- تقریبا همه مردمان با کمک دعا برای بیماران، قدرت نوعی تأثیر گذاری را دارند( و به نوعی انرژی درمانی می کنند). اما اشکال عمده این است که مردم، دل خود را از کینه پاک نکرده اند تا بتوانند از صمیم دل عیادت کنند( اگر اشتباه نکنم از مولوی نقل است که هیچ عیادت کننده ای از خلوص دل عیادت نمی کند و در صدای او که آرزوی شفای بیمار را می کند نوعی ریا وجود دارد. از دوستانی که ابیات را به یاد دارند ممنون می شوم که مرا مطلع نمایند.) این موضوع از گذشته مورد تأئید بسیاری بوده است( اگر اشتباه نکنم الکسیس کارل در کتاب نیایش همین موضوع را تأکید کرده بود). به همین دلیل اگر کسی بند اول اصول پیشگیری از بیماریها را (که زدودن غبار دل باشد) به درستی اجرا کرده باشد، هم خودش کمتر مریض می شود و هم دعایش هم برای شفای بیماران گیرا تر خواهد بود.
 5- انرژی درمانی شاید به نوعی اصالت دادن به عوامل بیرونی باشد!! در صورتیکه بنظرم اصالت با قدرتهای درونی است!! بنظرم ذهن انسان اولاً ذاتاً پاک و ثانیا بسیار پر قدرت است و متأسفانه یا خوشبختانه به دلیل قوه اختیار، هر آدمی خود مسؤول تغییر و تحول روانی خود است..سایرین فقط می توانند راهنمایی یا کمک اولیه را انجام دهند.. وظیفه انسان این است که خودش نه فرد دیگر، پاکسازی و تخلیه ذهن از اشتباهات و توهمات را به عهده بگیرد. بزرگترین اشتباهات هم کمبود ذهن نیستند، بلکه زیادی افکار پریشان، توهمات، نا آگاهی و سپردن افسار ذهن به دست غیر، خشم، حسد، خودخواهی، حرص، عناد به خود، پر خوری و... همینطوراز بزرگترین اشتباهات این مجموعه افکار محدود کننده، این است که فکر را به غلط، جایگاه من و معنویت دانسته ایم و خود را از کل هستی جدا و تنها حس می کنیم... با غوطه ور شدن در فکر، به جای مسلط شدن بر آن( به قول مولوی: حاکم اندیشه ام محکوم نی) نه تنها ازاستفاده درست و همه جانبه از فکر محروم شده ایم و خود را دچار انواع توهمات کرده و در نتیجه دنیاهای محدود و رنج آوری را برای خود خلق نموده ایم..بلکه  از راه اندازی سایر نیروهای درون نظیر عشق هم محروم شده ایم ...هر چه را با ایمان و خود باختگی و به طور کورکورانه بپذیریم بر ما مسلط می شود. بر عکس آن؛ انسانی که خود پاکسازی ذهن را انجام داده و با تعادل کامل، فرمان ذهن خودش را به دست گرفته است، از سوی هیچ عامل بیرونی قابل نفوذ نخواهد بود. او خود به قدرت ذهن خودش واقف شده است......در غیر این صورت ضعیف ترین عامل بیرونی می تواند بر انسان اسیر ذهن مسلط شود و او را به ورطه بد بختی بکشاند!! 
 6- چون در خصوص جن و..تجربه و تخصصی ندارم!!( فقط می دانم در انرژی درمانی پرانیک به نوعی با غیر ارگانیکها هم سر و کار دارند و در مراسم زار هم همینطور!) نمی خواهم وارد آن مبحث شوم و قصد رد کردن همه جانبه آن را هم ندارم.( برخی بیماریهای شدید روانی یا به روانپزشک نیاز دارند یا شاید در مواردی به جن گیر!و..ولی در اکثر موارد گره به دست خود آدم باز می شود نه شخص دیگر زیرا گره را در نهایت خود ایجاد کرده ایم..در خصوص بیماریهای جسمی هم  بنده با روشهایی که فردی از بیرون به طور اختصاصی با ورود به حوزه انرژی فرد دیگر- با روشهای انرژی درمانی و مشابه آن- حتی بیماریهای فیزیکی را درمان می کنند زیاد موافق نیستم..) ولی انتساب همه بیماریها به جن و.. به نظرم به هیچ وجه درست نیست و به هیچ وجه از انسان برای تغییر خودش سلب مسؤولیت نمی کند..از طرفی هر گونه اهمیت دادن و شکل دادن و نیرو بخشیدن به افکار توهمی ذهن، چه از طرف روانشناسان مدرن باشد و چه از طرف جن گیران کهن، خواسته مورد علاقه "من درون کاذب" است. زیرا آن را از نقطه ضعف اصلی اش یعنی توهمی و غیر واقعی بودن نجات می دهد! و موجب می شود که انسان در تیرگی و واقعی پنداشتن توهمات بیشتر دست و پا بزند!
7- بسیاری از مواردی که به غیر ارگانیک ها( جن یا..) نسبت داده می شوند در واقع همان ضمیر ناخود آگاه، یا به تعبیر اکهارت تله تندیس درد است که در نا آگاهی و تیرگی ذهن رها شده اند(علاقه مندان را به کتاب جهانی نو اثر اکهارت تله ارجاع می دهم). نور آگاهی و شهود بی طرفانه و پرهیز از یکی دانستن خود با آنها منجر به محو شدن شان می شود و احتیاجی به جن گیر نیست!! و احتمالاً جن گیر هم برای آن کاری نمی تواند بکند!
حق همی خواهد که تو زاهد شوی
تا غرض بگذاری و شاهد شوی
8- پیام همه پیامبران و عارفان و خردمندان و..هم تکیه بر خود شناسی و تزکیه است( من عرفه نفسه فقد عرفه ربه و..) که زمان می برد و به عقل و خرد و عشق و دعا و ممارست نیاز دارد نه اینکه فردی از بیرون بخواهد برای ما معجزه ای بکند و یک شبه ما را نجات دهد!( رها شدن یک دقیقه ای!) ..اگر اینطور بود باید همه نزدیکان و اطرافیان پیامبران و عارفان در چشم برهم زدنی  رها می شدند.. حتی شنیده ام که در کتب مذهبی در کنار ابلیس خاص در بسیاری موارد منفی فیزیکی و ملموس نظیر چرک زیر ناخن، فکر منفی، و..به عنوان شیطان اشاره شده است.
9- چون خدا ما را آزاد آفریده معمولا تا فرد ی خودش نخواهد و حرکت مثبتی از درون آغاز نکند و چراغ آگاهی درون را روشن نکند؛ یاری از طرف خدا نخواهد رسید..در غیر اینصورت خلاف عدالت خداست..( البته همان شروع حرکت هم به نوعی از الطاف خداست که شاید به اعمال خیر ما بر می گردد)
 10- به هر حال به نظرم هرچه ذهن را در دنیاهای منفی یا توهمی بگسترانیم قابلیت خلق برخی واقعیات ها را منطبق بر آن باور خواهد داشت ولی احتمالا انسان را بیشتر در درد و رنج فرو خواهد برد و او را رها  نخواهد کرد.
 11-در ادبیات کهن ما و همینطور سایر ملل پروراندن ذهن برای کسب برخی قدرتها را می شناختند ولی نقطه ضعف آن را هم دور شدن از هدف غایی انسان( عشق و معنویت اصیل و..) می دانستند:
بر هوا بپری مگسی باشی..روی آب روی خسی باشی ...دلی بدست آر تا کسی باشی...
 12- بنظرم انرژی درمانی از یک منظر، شبیه روشهایی است که می خواهند با توجه به نقطه ضعف ما(حرص!!) با کمترین زمان ما را به قله موفقیت برسانند (یا به صرف مثبت اندیشی سطحی می خواهند ما را نجات دهند..) این روشها هم از نقاط ضعف دیگر ما (تنبلی و خود باختگی و زود باوری) سوء استفاده می کنند و همه به نتیجه اندکی می رسند یا در بیشتر موارد به بیراهه می برند..چون فکری به حال دریای توهمات منفی ذهن نکرده اند( که در اصل هیچ است!!ولی در تیرگی و نادانی جان می گیرند!!)... در صورتی که مولوی می گوید:
اول ای جان دفع شر موش کن
وانگهی در جمع گندم کوش کن
نتیجه گیری شخصی:
در خاتمه همانطور که گفتم مردم آزادند که در صورتیکه به دیگران ضرر و زیانی نرسانند؛ ( و حتی الامکان به خودشان!) روش درمانگری( پس از کسب صلاحیت لازم) یا درمان شدن را خود برگزینند. جمع بندی و نتیجه گیری خود من با توجه به آنچه گفتم این است  که خود من نه برای درمانگری (به جز مبحث دعا برای بیماران  که در تعریف کلی انرژی درمانی جزو آن رشته قلمداد می شود. و البته از نظر عده ای هم نه!) و نه برای درمان شدن از هیچ روش انرژی درمانی استفاده نخواهم کرد!! (البته سالها پیش انتخاب من چیز دیگری بود!! و نمی دانم شاید به احتمال ضعیف! اگر فردی مثل استاد پرورنده باشد و بنده هم در حال احتضار و نا امید از سایر طبیبان ممکن است در آینده هم استثناء قایل شوم!!). البته ممکن است جمع بندی و انتخاب سایرین با من متفاوت باشد که برای آنها هم احترام قائلم. 



۲ نظر:

قطره گفت...

انرژی فوق العاده ی درونم رو باور دارم .

قدرتی که در یک لحظه از جام جانم سرریز می شه و مثل موجی اطرافیانم رو می گیره . قبلا بهش توجه نداشتم .
اما حالا دقیقا می دونم هر جا برم رد پایی از سلامتی و شادی رو می ذارم .

اینها تعریف نیست هاااااااااا ....
بهم ثابت شده . خودم هم گاهی سر در نمیارم ....

می تونم عده ی زیادی رو به وجد بیارم . قدرت درونشون رو بیدار کنم و
مطمئنم این نیرو در تک تک انسانها وجود داره .

دردمند ترین افراد رو گاهی با کلامم ، آرام کردم . آرامشی که از شهد عشق لایزال سرچشمه گرفته . و به جسمشون هم انتقال پیدا کرده ....

فقط با متوجه کردن هر کسی به درون خودش.

اگر کسی بگه نیروهای دیگه ای هم وجود داره نمی گم نه ...

چون در هر کسی می تونه به شکلهای مختلفی بروز بکنه . از طرق متنوع می تونه به کمال برسه این نیرو .

ولی ریشه اش یکی ست ...

" اتصال به کل "


ممنونم از این مطالب ارزنده . امیدوارم بزودی از گستره ی پهناور روح و درون یا هر چی که اسمش باشه فرقی نداره برام ، برای درمان استفاده بشه ...

سالهای مدیدی رو در بیمارستان کار کردم . از این نیرو بهره گرفتم و گاهی فقط به شکل تمرکز بر روی بیماران بی آنکه خوشون خبر داشته باشند و...گاهی با صدای خودم و حرف زدن با اونها ...و گاهی با گرفتن دستشون در دستم ...و وضعیت اونها بهبود پیدا کرده .

نه تحقیقی داشتم در این مورد در بین کتابها و نوشته ها و نه استناد می کنم به گفته ی این و آن ... ولی با این حال لمس کردم این نیرو رو ...

این نیرو در فضاهایی شارژ می شه .
و با وجود یک عده ، دشارژ .....

گاهی حس کردم دقیقا کسانی مخالف این نیرو رو در فضایی که هستم وارد می کنند ... و این حالت با خستگی شدیدی منو روبرو می کنه .

این افراد ، کسانی بودند که نفرت تمام وجودشون رو گرفته و گاهی از موضوعی خیلی ناراحت هستند و کینه ای شدید دارند .

حتی گاهی به وضوح حس می کنم این دو نیرو دارند با هم می جنگند ...

......

قطره گفت...

جالبه که این نیرو در حیوانات و گیاهان هم اثر داره .

به وضوووووووووووووح دیدم هم گل و گیاه و درختها ، می تونه اون رو بفهمه و هم حیوونها . هیچ تفاوتی ندارند .

گاهی حس می کنم نیروی متقابلی در حال رد و بدل است .مثل دو تا انسان که بشینن مقابل هم و با هم حرف بزنند . ولی جنس این ارتباط کلمه و حرف نیست که با گوش شنیده بشه ... با حس شهود می شه درکش کرد .

به نظرم اینطور می رسه که :

مثل سلولی که داخلش مایع هست ( مایع داخل سلولی ) و خارجش هم مایع هست مایع خارج سلولی )و بین سلولها هم مایع بین سلولی ...و اینها بهم مرتبط هستند .

همیشه اینطور برام تداعی می شه که اگر ما منفذهای ارتباطی خودمون رو با افکاری زاید نبندیم دائم با این نیروها که هم درون ما هستند و هم بین ما موجودات رد و بدل می شوند و هم در خارج و در تمام هستی جاری هست ، در ارتباط خواهیم بود .

و در این حالت نیروی ما در اثراتصال به نیروی کل هستی بینهایت خواهد شد .

ارسال یک نظر

لطفاً نظر خود را بخط فارسی بنویسید.

لطفاً فقط نظرتان درباره‌ی مطلب نوشته شده را بنویسید. و اگر پیامی برای نویسنده دارید، به پیوند "تماس با نویسنده" مراجعه نمایید.