برچسبهای ذهنی پوشاننده حقیقت و کفران نعمت!

تو درون چاه رفتستی ز کاخ
چه گنه دارد جهانهای فراخ؟

به محض اینکه برچسبی بر من می گذاری مرا نفی کرده ای
"سورن کی یرکگارد"


برچسبها ی هویتی با قرار دادن انسان در یک چهارچوب تنگ و محدود، دست و پای او را می بندند و زاویه دید آدمی را بسیار محدود می کنند. سم مهلک برچسب می تواند مانند یک ویروس کامپیوتری ظرفیت و توانایی عظیم ذهن را به شدت تنزل داده و در واقع ذهن را فلج کند! دقیقاً مانند آزمایشی که بر روی کک انجام شد: ابتدا کک قدرت پرش خاص خودش را داشت ولی با محبوس کردن کک در یک فضای تنگ پس از مدتی با توجه به محدود بودن ظرف، پرش کک در حد ارتفاع ظرف تنزل پیدا کرده و حتی با آزاد شدن کک پرش او در حد وضعیت زندان! کاهش پیدا کرده بود!
 مغز انسان در هر ثانیه 400 میلیارد واحد اطلاعات(bit) در ثانیه را دریافت می کند و از این حجم وسیع اطلاعات فقط از2000تای آن آگاه می شویم!! برچسبهای هویتی بزرگترین عامل محدود کردن دید ماهستند. مولوی بسیار زیبا این محدودیت دید را بیان کرده است:
پیش چشمت داشتی شیشه کبود
زان کبودت جمله عالم می نمود
یا در جای دیگر: 
خویش را صافی کن از اوصاف خود
تا ببینی چهر پاک صاف خود
کفر به معنای پوشاندن حقیقت است و برچسبهای ذهنی و ذهن بسته، شرطی شده و قضاوت کننده ی مولد برچسب، یک از عوامل اصلی فیلتر کردن و پوشاندن حقیقت می باشد!!
داستان جالبی از سرخپوستان آمریکا نقل شده است که آنها به دلیل اینکه تا قبل از ورود کشتی کاشفان، کشتی به آن بزرگی را ندیده بودند و در مخیله خود نمی پذیرفتند که چنین چیزی هم وجود داشته باشد، قادر به دیدن کشتی ها نبودند. یکی از شمن های قبیله با روزها مراقبه و دقت بر روی سطح آب دریا که غیر عادی شده بود!! بالاخره قادر شد کشتی ها را ببیند!! فیزیک کوانتوم از جهانها ی موازی و گوناگونی یاد می کند که کشف آنها به تغییر ذهنیت آدمها بستگی دارد. جهانهایی که با ذهنیت آدمها ارتباط تنگاتنگ داشته!! و از ذهن آدمی متأثر می شوند! پرفسور ایموتو تأثیر پذیری مولکولهای آب را از ذهن آدمها اثبات نمود! مولوی هم بسیار قبلتر از سال 1995 (کشف ایموتوی ژاپنی) از زبان جمادات فرمود:
ما سمعیم و بصیریم و هوشیم!
با شما نامحرمان ما خاموشیم!
مولوی وضعیت بشر پوشاننده حقیقت ( کافر) و محروم از کشف دنیای های ناشناخته درون و بیرون را به خوبی توصیف کرده است:
تو درون چاه رفتستی ز کاخ!
چه گنه دارد جهانهای فراخ؟
آیا آن چاه چیزی جز "ذهنیت محدود شده ما با افکار و برچسبهای محدود کننده" چه چیزدیگری می تواند باشد؟! برچسبهای ذهنی هم کفر هستند و هم کفران نعمت! زیرا ما را از ورود به حیطه های ناشناخته ی -از دید ذهن محدود شده- بسیاری که خداوند به ما ارزانی داشته است، محروم می کنند!! که مهمترین و زیبا ترین آنها؛ جهان عشق و محبت است! که جهان مخصوص خداوند بخشنده مهربان است.

دعا: اللهم ارنی الاشیا کما هی " بار خدایا چیزها را همانطور که هستند به من بنما"


۲ نظر:

علي گفت...

با سلام
آقاي بناني بعضي از فرقه هاي عرفاني (!) ادعا مي كنند كه اعمال و حركات شيطنت آميزي كه از انسان سر مي زند در واقع به علت آلودگي كالبد ذهني او توسط موجودات غير ارگانيك (اجنه) مي باشد و در واقع انسان را موجودي الهي اما تاثير پذير از شياطين و اجنه مي دانند .
بنده از نزديك شاهد بودم كه چگونه جسم فردي توسط جن تسخير شده بود . در واقع اين موجود انگار داراي شخصيت است و شروع كرد به ناسزا گفتن به آقاي م.ط. كه فرد نامدار و مشهوري در فرادرماني ( طب كل نگر ) است .به نظرم اين موجودات وجود دارند اما به نظرم بسيار بعيد است كه كل گرفتاريهاي رواني و روحي را بر سر اجنه آوار كنيم و بگوييم اگر فلاني فلان كار را انجان مي دهد احتمالا جن رفته تو جلدش . البته شايد برداشت من از فرادرماني اشتباه بوده اما چيزي كه من از فلسفه و نگرش اين نوع عرفان نصيبم شده اين بوده است . خواستم بدانم شما در اين باره اطلاعاتي داريد كه بتواند راهگشا باشد .
ممنون

قطره گفت...

این پست و خصوصا قسمت سرخپوستان ، برام این موضوع رو تداعی کرد که :

حتی در مسیر خیابانی که هر روزه رفت و آمد می کنیم ، چیزهایی رو می بینیم که در ذهنمون مد نظر داریم .

مثال : اگه یه روز به فکر درختان نارون توی خیابون باشم توجهم بیشتر به درختها و خصوصا درختان نارون خواهد بود . و شاید کلی راه برم ومثلا گیاهان کنار پیاده روها رو نبینم و یا حواسم به چاله چوله های پیاده رو نباشه .
یا برعکس یه روز که توجهم به چاله چوله های پیاده رو ( که ماشاالله کم هم نیستند ) جلب می شه دیگه شاید درختها رو نبینم ...

به این رسیدم که انسان در هر مرحله تکه تکه می بینه ... فقط اون چیزهایی رو که مد نظرشه ...در ذهنش به اون توجه داره ...

و چه بسا واقعیتهایی که اصلا قادر به دیدنش نباشه . دایره ی دید انسان خیلی محدودتر هم می شه اینجوری ...

تازه اگه بگیم آگاهی کامل هم به اوضاع داشته باشه و بخواد کلی نگری کنه ، در آنصورت هم باز در حد حواس پنج گانه اش در خواهد یافت . اون چه که جلوی چشمش هست . مثلا حتی انسانی که درلحظه ی حال است و آگاهی در اون وجود داره اگر در کنار دریا بایسته فقط می تونه سطح دریا و امواج و ساحل رو ببینه ، و نه کل دریا رو با اون همه عظمت تویش و موجودات الوان و متنوع اون و نه کف دریا و نه کشتی های غرق شده در اون رو . و ...و ...و ...


این شد دو نوع محدودیت در دید :
یکی در انسانی که آگاهی نداره و در حال فکر کردن داره به یک چیزی راه می ره و اصلا بیرون رو نمی بینه و کیلومترها راه رفته و یکهو می بینه وای رسیده به مقصد ولی مثلا فلان مغازه رو حواسش نبود ببینه .یعنی در بست حواس رو هم کنار می ذاره .

و یکی به خاطر محدودیت جسمی او و با توجه به حواس 5 گانه اش ....


نوع سوم دیدن کامل رو از خدا می خوام و می گویم : بار خدایا چیزها رو همانطور که هستند به من بنما . ( در اینجا کاملترین دیدی که از خدا باید بخواهیم ، حس شهود هست که فرای درک عادی ست )

ممنون از شما به خاطر مطالب مفیدتون .

ارسال یک نظر

لطفاً نظر خود را بخط فارسی بنویسید.

لطفاً فقط نظرتان درباره‌ی مطلب نوشته شده را بنویسید. و اگر پیامی برای نویسنده دارید، به پیوند "تماس با نویسنده" مراجعه نمایید.