دریا و امواج

 

ما ز بالاییم و بالا می رویم                                               ما ز دریاییم و دریا می رویم

ما از آنجا و از اینجا نیستیم                                                ما ز بی‌جاییم و بی‌جا می رویم

لااله  اندر پی الالله است                                                             همچو لا ما هم به الا می رویم

قل تعالوا   آیتیست از جذب حق                                     ما به جذبه حق تعالی می رویم

کشتی نوحیم در طوفان روح                                     لاجرم بی‌دست و بی‌پا می رویم

همچو موج از خود برآوردیم سر                                             باز هم در خود تماشا می رویم

ای سخن خاموش­ کن، با ما میا                     بین­ که ما از رشک بی ما می رویم

 

افکار و شخصیت ظاهری افراد،  اموج دریا و آگاهی ورای فکر و خود متعالی همچون دریا است. در واقع برخلاف من کاذب، هر کسی خود متعالی جداگانه ای ندارد، بلکه آگاهی ناب ورای فکر یا فطرت الهی، عشق نامحدود و کیفیت مشاهده بدون غرض (مشاهده بدون دخالت حرص و خشم)، در عمق وجود همه انسان ها وجود دارد و جوهره اصلی وجود همه انسان هاست. تفاوت عمده من کاذب با خود متعالی در این است که من کاذب، خودش را از بقیه هستی جدا و دور مانده تصور می کند، ولی خود متعالی، با همه در وحدت و یگانگی بسر می برد. این آگاهی ناب، در همه انسان ها و کائنات حضور دارد و همه امور زندگی از فکر کردن و گفتار و کردار و احساس و.. با نیروی آگاهی ناب، صورت می گیرد ولی آنقدر جذبه و هیپنوتیزم افکار، هیجان ها و امور سطحی قوی است که آدمی متوجه ریشه و عصاره وجودش یا همان دریای آگاهی، نمی شود.

بنابراین، از یک منظر انسان خودی ندارد( من کاذب که توهمی است و خود متعالی هم شخصی نیست!) ولی از یک منظر دیگر می توان گفت که انسان ها از دو خود یا من برخوردارند، که هر دو در جای خود لازمند. یکی خود سطحی مانند موج دریا و بر پایه افکار و هیجان ها و رفتارها و تعلقات و امور ظاهری زندگی است که برای گذران امور زندگی، بایستی از این خود استفاده نمود. خود دیگر، خودی است که در عمق وجود ما ریشه دارد که همان آگاهی ناب و متصل به اقیانوس بیکران هستی است.

مرگ پیش از مرگ به معنای حذف کامل شخصیت سطحی و ظاهری و دوری از زندگی مادی نیست، بلکه منظور از آن، آگاهی تجربی از قراردادی و توهمی بودن من کاذب و در عین حال، آگاهی از آگاهی ناب درونی است. جالب است که این آگاهی اخیر هم از آگاهی ناب برخاسته است!

 به عبارت دیگر مرگ پیش از مرگ، به زیر سلطه در آوردن و پاکسازی افکار، هیجان ها و اعتیاد های منفی و من کاذب ناشی از آن ها و در واقع مدیریت انرژی و عمر آدمی است؛ تا آدمی هم از فکرش به نحو احسن و به صورت مثبت استفاده کند و هم  فرصت و مجال درک و اتصال با اقیانوس آگاهی ناب ورای فکر را داشته باشد.

زمانی که در خود متعالی مستقر هستی، ممکن است به طور غیر عمدی و بر اساس اعتیاد شرطی شده ی قدیمی، افکار اتوماتیک وارد فضای ذهن شود؛ در این حالت، به صورت عمدی در افکار غرق نمی شوی و فقط نسبت به ظهور و افول فکر وارد شده، آگاهی وجود دارد. در این وضعیت هم فضای باز خود متعالی حفظ شده است. اما اگر به صورت عمدی وارد گفتگوی درونی با فکر وارد شده، بشوی، در تله هیپنوتیزم کننده من کاذب گرفتار شده و فضای باز خود متعالی به اشغال من کاذب در آمده است. مانند آسمان آبی که کاملاً ابری شده و به قول مولانا از دیدن بدر منیر محروم شده ای! خوشبختانه در هر مرحله اگر مشاهده گری اتفاق بیفتد، دوباره فضای باز خود متعالی(یا به قول مولانا بیجایی) ایجاد خواهد شد.

وقتی انسان فقط با شخصیت سطحی خود آشنایی دارد و از خود متعالی عمیق اش و در واقع از اقیانوس آگاهی ناب، به صورت تجربی بی خبر است؛ دو اشکال اساسی به وجود می آید:

 یکی آنکه به دلیل عدم حضور مشاهده گری و در غیاب پاسبانی یا نگهبانی خود متعالی یا آگاهی ناب، شخصیت سطحی ما معمولاً به بیراهه می رود و به تصرف کامل من کاذب مخرب در می آید و از شکوفایی باز می ماند. در غیاب ادراک تجربی آگاهی ناب، شخصیت سطحی ما دچار بلای افکار و هیجان های  منفی، ترس و خشم و ملامت خود می گردد، از خلاقیت و دید همه جانبه و عشق و شفقت واقعی محروم می شود و ممکن است به افراط حرص و طمع یا تفریط تنبلی و افسردگی و اعتیاد های مخرب دچار شود و  خلاصه آنکه در زندگی مادی هم به دلیل هدر دادن انرژی ها،  هیچ گاه به معنی واقعی کلمه و در همه ابعاد، موفق و پیروز نخواهد بود.

 از سوی دیگر اگر هم در زندگی مادی موفق شود، و به فرض، به شهرت و ثروت و... مورد آرزویش هم برسد، باز از درون اقناع نشده و حتی ممکن است این موفقیت ها با ترس و اضطراب از دست دادن و هراس از حسادت رقیبان بسیار کمرنگ شود.

علت اصلی عدم اقناع افراد موفق، ثروتمند و مشهور که از نظر شخصیت ظاهری و من کاذب، به آرزوهایشان دست یافته اند، علاوه بر سیری ناپذیری حرص و طمع،  این است که از اصالت خود و ارتباط با اقیانوس بی انتهای عشق محرومند.  زیرا خوشی اصلی آدمی تنها وقتی به دست می آید که بتواند با اقیانوس هستی و ریشه خود مرتبط باشد و هر روز و بلکه در صورت امکان هر لحظه از ریشه، شارژ و پر انرژی شود.

 البته برخی بلافاصله می گویند که بله ما با اقیانوس هستی یکی هستیم و همواره در کنار آن هستیم یا او در کنار ماست و هو معکم مولانا را در لفظ می پذیرند!

 اما این اطلاع، اگر صرفاً ذهنی و روشنفکرانه باشد به درد نمی خورد. برای اتصال با خود متعالی یا اقیانوس بیکران آگاهی، درک تجربی آن الزامی است.

البته این درک تجربی هم زیاد مشکل نیست! کافی است بدون دخالت فکر، وجودتان و فضای وسیع آگاه بودن از همه چیز را حس کنید... از دم و بازدم در این لحظه بدون دخالت فکر، آگاه باشید؛ از مشاهده کننده صبور پشت همه ادراک ها ، حواس پنج گانه و افکارتان آگاه باشید، آنگاه از آگاهی ورای فکر آگاهید و با اقیانوس بی انتهای هستی مرتبط خواهید بود. خود واقعی که بایستی از آن محافظت کنید، همین خود متعالی است.

مواظب باشید با افکار منفی که به صورت عمدی خود را در آنها غرق می کنید، از خود متعالی فاصله نگیرید! ولی اگر به طور غیر عمدی فکری در آسمان ذهن شما وارد شد فقط از ورود و خروجش آگاه بمانید! 

هنگامی که از اقیانوس بی انتهای آگاهی درونتان، به صورت تجربی و بی واسطه کلمات و افکار، ادراک پیدا کردید، در واقع با خود عمیق و اصلی وجودتان، در ارتباط خواهید بود. در عمل شاید نتوانید همواره این ارتباط را بر قرار کنید ولی این ارتباط روزانه اگر در ساعات، دقایق یا حتی لحظاتی رخ دهد، برکات زیادی را به زندگی شما می آورد و به خود سطحی و شخصیت ظاهری شما هم غنای بیشتری می بخشد:

 کمتر اسیر افکار و هیجان های منفی خواهید بود و از شلاق ها و خشم من کاذب بیشتر در امان خواهید ماند. زیرا من کاذب و مخرب با تقویت خود متعالی ضعیف می شود و شخصیت سطحی و ظاهری، سالم و اخلاقی و پاک می شود. از سوی دیگر، از خلاقیت، عشق و انرژی بیشتری برای پیشبرد امور مادی زندگی تان بهره مند خواهید شد. فکر مثبت، مطیع و گوش به فرمان آگاهی ناب، در همراهی با خلاقیت جاری شده از آگاهی ناب، در زندگی مادی، معجزه می کند. به جرأت می توان گفت که اغلب اکتشافات و اختراعات مفید بشر زیر سایه چنین اتحادی رخ داده است. 

در مواردی هم که به شخصیت ظاهری و فعالیت و هر گونه سخن در دنیای مادی نیازی ندارید، می توانید شیرجه ای در این دریای بی انتها و خاموش بزنید و پر انرژی و شادان بیرون بیایید و بیشتر به مخلوقات خداوند خدمت کنید. خدمتی بی منت و بی انتظار بازگشت، زیرا شما هم بی منت، پر انرژی و شادان شده اید... 

 


این مطلب همچنین در کانال تلگرام :
  https://t.me/avazedoust

هم آمده است.

 

موضوع: اصالت انسان، توهم خود، مراقبه، مشاهده گری، لحظه حال

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظر خود را بخط فارسی بنویسید.

لطفاً فقط نظرتان درباره‌ی مطلب نوشته شده را بنویسید. و اگر پیامی برای نویسنده دارید، به پیوند "تماس با نویسنده" مراجعه نمایید.