احساس و مشاهده گری



 از آقای تبکم عزیزکه مطالب خوبی را در تکمیل بحث عقل، دوستان و دشمنانش، افزوده اند، ممنونم. انشاالله این بحث ادامه خواهد داشت. برخی دوستان هم پرسشهایی مطرح کرده اند که بنظرم اگر مطالب را پیگیری کنند یا مطالب قبلی را ببینند، به پاسخ خود می رسند.   
 یکی از دوستان گرامی به نام پرما، پرسش و مطلب خوبی را از طریق ای میل مطرح نمود. از آنجا که قرار است بحث احساسات تخریبی و نقش آنها در زایل نمودن عقل در قسمتهای بعدی مطرح شود؛ قبل از آن بهتر است مطالب مطرح شده با ایشان مرور شود:


پرما: برخی می گویند تو خودت را از احساساتت جدا نکن ، تو خود عین همانها هستی. آنها را بپذیر.
 در جاهای دیگر شنیده ام که با احساسات خود را همگون نکنید، ما جدا از احساسات خود هستیم.
ظاهرن بین این دو مطلب خود شناسی تناقض به چشم می خورد.
 
م.ب.: بله وجود مجازی ما همین احساسات غیر اصیل است به همراه مجموعه افکار و رفتار مناسب آنها. ولی راهی جز مشاهده بی غرض این احساسات برای رهایی از سلطه آنها نداریم. گاهی برای فرار از دیدن آنها در خودمان، فرافکنی نموده و این حس و حال بد را به جای اینکه در خودمان ببینیم در دیگران می بینیم! و... ولی از طرف دیگر برای مشاهده درست آنها مجبوریم خود را با آنها همگون نکنیم و به صورت یک دانشمند و محقق که موضوع تحقیق را بیطرفانه نگاه می کند به آنها نگاه کنیم. این نوع نگاه احساس را از نا خود آگاه خارج می کند و در نتیجه قدرت آن از بین می رود( مثلن وقتی نا امید و مأیوس هستید اگر بتوانید آن را مشاهده کنید، قدرت مخرب آن کاسته می شود یا از بین می رود! و تنها در نا آگاهی قدرت دارد.) و احساس ماندگار نمی شود و  می توان انرژی محبوس در آنها را به نفع عشق و شور و عقل مصادره نمود. در واقع وجود ما همان انرژی است منتها این انرژی گاهی در قالب و حباب احساسات منفی همراه قالب فکری خاصش محبوس می شود.       
خوشبختانه می توان این انرژی را از این حبابها آزاد نمود.
 
همانطور كه گفته شد؛ وجود فعلي ما يعني وجود مجازي را چيزي جز احساسات و افكار ورفتار ناشي از آن تشكيل نمي دهد. ولي مشكل اساسي اين است كه اين مجموعه فكر و حس و.. با استفاده از تاكتيك نا خود آگاه ناديده گرفتن ( يا نا آگاهي يا قسمت نا خود آگاه ذهن)؛  به طور مخفيانه كار خودشان را انجام مي دهند. حال در مرحله اول بايد با كمك مشاهده درست، اين مجموعه به وي‍‍‍ژه احساسات ديده شود. كه كاري دشوار است وقتي به فردي كه حسود است مي گوييم تو داري حسادت مي ورزي؛ به دليل مكانيزم نا خود آگاه ناديده گرفتن منكر آن مي شود! ولي اگر اهل خود شناسي باشد و مشاهده گري؛ كمي تا قسمتي، خودش، حسادتش را مشاهده مي كند. ولي براي مشاهده درست راهي ندارد جز اينكه مشاهده كننده(آلوده به حسادت) را هم مشاهده كند! به عبارتي حتي الامكان خودش را با حسادت يكي نكند همگون يا همانند نبيند. اين نوع مشاهده هم راحت نيست و تمرين مي خواهد.(  گاهی قضیه پیچیده تر هم می شود مثلن احساس  ترس تبدیل به خشم یا حتی تبدیل به بی حسی و کرختی می شود!)
 
بنابراین  دو مطلب فوق بنظر متناقض است ولي با فهم درست مشاهده گري، قضيه روشن می شود. مشاهده ی بیطرفانه  و بدون خشم و حرص و مشاهده همه چیز شامل؛ بدن و حس های بدنی، مشاهده رفت و آمد تنفس و مشاهده ذهن و محتویات آن شامل فکر و حس مرتبط با آن و بالاخره مشاهده رفتار، افسار زندگی را به دست ما می دهد! و دیگر عروسک خیمه شب بازی نخواهیم بود!     
پرما: بنابراین می توان گفت: اینکه این دو مورد بنظر متناقض می رسند،  درواقع دو مرحله مواجهه با احساسات می باشند. مطلبی را که می توانم برای شرح این فهم بنویسم در زیر آمده است:
مرحله مبتدی: اقرار بجای انکار
 
مورد اول: تو خود احساساتت هستی از آنها جدا نیستی آنها را بپذیر
 
با احساسات یکی شو: یعنی اینکه وجودشان را حس کن، لمس کن، از آنها فرار نکن...و بدان که چیزی جدای از تو نیستند.
 تو خودت احساساتت هستی: یعنی همین وجود مجازی را ببین یعنی نگو نه اینها از من نیست، همین که بتوانی ناخوداگاه را ببینی از آن فرار نکنی انکارش نکنی قدم اول است، حالا که دیدی اونو بپذیر یعنی سرکوبش نکن تخدیرش نکن پنهانش نکن.
در قدم اول احساس ازناخوداگاه بیرون می آید و به خودآگاه می رسد یعنی دیگه تو خودت می دانی که مثلا حسود هستی یا خشم داری. قدم اول اقرار است بجای انکار.
در مرحله مبتدی وقتی تو مثلا خشم داری و انکارش کنی اون خشم تو را تسخیر می کند، ویا اگر خشم داری و بخواهی به خلاف خشم، مثلا عشق تبدیل شوی، خودت را دوپاره کرده ای دچار تضاد و دوگانگی شده ای. و از لحظه حال برای یک ایده ال و یک شدن فرار میکنی. ضرورت شدن مطرح میشود.
مرحله پیشرفته: مشاهده بدون رد و قبول
 
مورد دوم: تو احساساتت نیستی خودت را با آنها همگون نکن فقط مشاهده گری
 
در مرحله پیشرفته یک گام جلوتر گذاشته، حالا که احساسات به خوداگاهی آمده بایستی بپذیریش، و خیلی سخته که این احساس ناخوشایند را آدم بپذیرد نه سرکوب کند نه تخدیر، و تازه محبت هم بکند، بقول شما مشاهده با محبت.
مشاهده بدون رد و قبول، و خودت را با آن همگون نمی کنی، که تحت  تاثیرات آن هیجانی نشوی و واکنش نشان ندهی، و بدونی که مجازی هست از فطرت و اصالت تو نیست، و بعد اینطوری هست که زهر آن گرفته میشود و تبدیل به گوهرمیشود.
 
م.ب.: از ابتدا هم بنظرم هدف و وظیفه اصلی ما در خود شناسی ؛ مشاهده درست است که در آن کلمه و فکر عمدی وجود ندارد. لم کار بنظرم این است که: از طرف ما فکر عمدی و خود آگاه تا آنجا که ممکن است انجام نمی شود و با این وضعیت به تماشای ذهن و بدن می پردازیم. در این تماشا کردن هدف دیگری نداریم! و ممکن است از نا خود آگاه چیزی بجوشد خشمی حسادتی یا...هر حسی. خوب  هرچه باشد سوژه مشاهده قرار می گیرد. گاهی هم سکوت ذهن یا آرامش نسبی برقرار است. این حالت هم مشاهده می شود. با این روش هر چیزی می تواند سوژه مشاهده باشد. 
در مشاهده حس و حال بد، آن حس به حالت تعلیق در می آید و تبدیل به رفتار واکنشی نمی شود.
در حالت عادی به طور عمدی با حس و فکری که می جوشد دو برخورد افراط و تفریطی داریم:1- خشم: سرکوب و تخدیر و نادیده گرفتن فکر و حسی که جوشیده و بالا آمده (در این روش به قول دبی فورد خشم و حسادت و.. را با سرکوب به نیمه تاریک می بریم و بر قدرتش می افزایم) 2- حرص:  دهن به دهن شدن و یا دل و قلوه دادن! و غرق شدن در آن حس و به طور عمدی فکر کردن با آن و در نهایت فشار این (سیستم حس- فکر)، به رفتار منجر می گردد و رفتار هم در تقویت سیستم حس – فکر کمک می کند.
 
اما در خود شناسی ؛ گاهی مشاهده با سکوت کامل همراه نیست و  خود ما عین خشم یا حسادت یا..هستیم.  حس و فکر در حوزه مشاهده هم وارد شده ولی به همین حالت عدم آرامش و عدم سکوت مشاهده کننده هم توجه می شود(مشاهده ی مشاهده کننده).
گاهی هم مشاهده کننده آرام است. ذهن با حس پر نشده و ما خود را با حس یکی نکرده ایم. به آرامش مشاهده کننده هم توجه می شود و به سکوت لابلای احساسات و افکار..
 
با این روش هم ملامت خود منتفی است هم حرص برای سکوت و آرامش و رهایی زیرا در این روش تنها وظیفه ما مشاهده بدون خشم و حرص و بدون فکر عمدی است و هدف و شدنی در ذهن نمی پرورانیم و ملامت و حرص برای سکوت و رهایی و .... و خشم و ملامت از نا آرامی و بروز احساسات منفی  و....همه فقط سوژه مشاهده واقع می شوند.
البته سیستم وجودی ما به مشاهده گری عادت نکرده و به سیستم نا خود آگاه واکنشی عادت دارد....ولی می توان با مشاهده گری این اعتیاد ریشه دار را ترک نمود!