عقل، دوستان و دشمنانش- قسمت سوم

   
عصر اطلاعات و پارازیت "خود"

در عصر اطلاعات و قرن 21 هستیم ولی چرا عاقلان واقعی هنوز اندکند؛ یا شاید همچون گذشته که "با چراغ همی گشت گرد شهر و یافت می نشد" ، باشد! اشکال از فرستنده نیست! لطفن این قدر با بمباران اطلاعات و تسهیل پخش آنها به خود زحمت ندهید! که البته در حد خودش می توانست کار مفیدی باشد. ولی در گذشته های دور هم اطلاعات محیطی کم نبود، ولی ایراد همیشه در گیرندگی درست اطلاعات وجود داشته است ولی هیهات که به آن توجه کافی مبذول نشده است. شاید بعد از سالیان دراز و توجه به "بیرونی ها" و دستکاری فرستنده و افزایش دستگاههای مدرن رسانه ای ، حالا نوبت گیرنده است؛ "لطفن به گیرنده های خود هم دستی بزنید!". آغاز سال 2012 است وشاید بنا بر پیش بینی قوم "مایا"، به انتهای تقویم بشر رسیده ایم! این یک سال را اختصاص دهیم به تنظیم و رفع پارازیت گیرنده هایمان تا شاید کوردل از دنیا نرویم! "گیرنده درونی بی نظیر ما" مبتلا به پارازیت و سرطان ذهنی شده است.


متاستاز

 خداوند دو گوش و دو چشم داده برای مشاهده و شنیدن هر چه بیشتر، اما فقط یک دهان داده برای خوردن و چشیدن و بوسیدن و لب فرو بستن و از بینی نفس کشیدن و گاهی حرف زدن، ولی چنان در حرف زدن افراط کرده ایم که حرف زدن از دهان به سر، متاستاز( اصطلاح پزشکی در مورد تکثیر و انتقال سلول سرطانی از یک مکان بدن به مکان دیگر) داده است و حالا بر اثر این سرطان، یاد گرفته ایم که با سرمان به جای فکر کردن، وراجی کنیم!! و برای اینکه مقابل عاقلان کم نیاوریم اسمش را گذاشته ایم فکر کردن! ( با این کار به قول مولوی عقل و فکر را بدنام کرده ایم.) و حتی زمانی که دهانمان موقع خوردن پر است هنوز می توانیم با سرمان غیبت کنیم؛ نقشه کلاه گذاشتن سر دیگران را بکشیم! و..مشکل بزرگتر اینکه خود مان را معادل همان متاستاز ذهنی می دانیم و حاضریم برایش بمیریم و قیصریه ها را به آتش بکشیم! خوب همین پارازیت "خود توهمی" و وراجی های همراه با حرص یا خشمش، همانطور که در قسمت قبل گفته شد، دشمن شماره یک عقل و خرد است و مانع و بایاس اساسی در گرفتن صحیح اطلاعات درونی و بیرونی است. "خود" مانع "یادگیری اصیل" است که ریشه در "بودن" دارد؛ ولی دیوانه ی جمع آوری و کسب اطلاعات دسته دوم و فاضل شدن و نمایش آن فضل است، که ریشه در "داشتن" و "شدن" دارد.

نادیده گرفتن و  داستان لمس فیل در تاریکی

نادیده گرفتن از خصوصیات برجسته ی "خود توهمی" است. جو گیر و شرطی شدن در یک اتمسفر زمانی و مکانی خاص و ندیدن کل اطلاعات درونی و بیرونی زمان حال، و واکنش غیر منطقی بر اساس افکار محدود، کهنه، غیر منطقی و اشتباه، از بزرگترین اشتباهات جریان فکر منفی و یکی انگاشتن خود با آن جریان است. مهمترین خصوصیت شرطی شدن هم همین است که منطقی یا غیر منطقی بودن فکر، احساس و رفتار شرطی شده ملاک نیست. بالاخره به نوعی آن فکر و رفتار اتوماتیک و شرطی توجیه می شود. وقتی بنده ی خدایی هیپنوتیزم می شود و به او تلقین می شود که پس از بیداری، با "بشکن زدن هیپنوتیزور"، پنجره اتاق را باز کند، او بی اختیار و به صورت اتوماتیک این تلقین شرطی شده را انجام داده و به توجیه آن  هم می پردازد که مثلن هوا گرم است یا..    
نادیده گرفتن یا  Discount( معنای مصطلح آن تخفیف قیمت است ولی در روانشناسی معنی دیگر آن مد نظر است) یکی از مباحث اصلی روانشناسی "تحلیل رفتار متقابل" است. تعریف نادیده گرفتن؛  انکار نا آگاهانه ی اطلاعاتی است که در رابطه با حل یک مسأله وجود دارد. در روند زندگی به طور مداوم با مسائل و مشکلاتی روبرو می شویم. چگونه از خیابان رد شویم تا آسیب نبینیم؟ چگونه کارهایی که به ما ارجاع می شود انجام دهیم؟ و...به طور کلی در مقابله با مسائل زندگی دو راه وجود دارد: استفاده درست و کامل از نیروی تفکر منطقی، احساسها و رفتار مناسب با آن مسأله؛ یا مقابله  با مشکل بر اساس شرطی شدگی های منفی و کهنه و مزمن! به هنگام رفتن در مسیر دوم؛ برخی جنبه های وضعیت واقعی موجود در اینجا و هم اکنون، به بوته فراموشی و نادیده گرفتن سپرده می شود و ممکن است همزمان برخی جنبه های دیگر واقعیت این زمانی و این مکانی بسیار بزرگنمایی شود. این موارد از خطاهای تفکری و شناختی در مبحث روانشناسی شناخت درمانی هم هست (ر.ک. به ده خطای شناختی).
هر نادیده انگاشتنی با بزرگنمایی و تعمیم مبالغه آمیز غیر منطقی همراه است. این دقیقن همان اتفاقی است که حضرت مولانا با درایت تمام، در داستان لمس فیل در تاریکی در دفتر سوم به آن اشاره کرده است؛ وقتی در تاریکی جهل، سایر قسمتهای فیل نادیده گرفته شده و مشاهده نادرست با کف دست و در مورد فقط یک قسمت از فیل انجام می شد؛ بزرگنمایی و تعمیم غیر منطقی در خصوص همان قسمت هم صورت می گرفت:
دیدنش با چشم چون ممکن نبود
اندر آن تاریکی اش کف می بسود

آن یکی را دست بر گوشش رسید
آن به او چون بادبیزن شد پدید

واقعیت زندگی را بر اساس افکار شرطی شده، برداشت و تفسیر نمودن؛ همان قدر غیر منطقی و نا عاقلانه است؛ که فیلی را چون بادبزن انگاشتن!
یک مثال ساده از پدیده نادیده گرفتن ذکر می شود و ادامه این مبحث جالب ولی درد آور به قسمت بعد موکول می گردد:
تصور کنید در یک رستوران شلوغ نشسته ام و تشنه ام شده سعی می کنم توجه گارسن را جلب کنم ولی او متوجه نمی شود. دوباره سعی می کنم ولی باز موفق نمی شوم. ممکن است به جای استفاده از فکر و رفتار منطقی و بالغانه، اسیر افکار شرطی و قدیمی که به آن عادت دارم شوم:
 دوران کودکی خود را تکرار کنم که وقتی مادرم را صدا می زدم او نمی آمد و این فکر شرطی به ذهنم می آید: "هیچ فایده ای ندارد هر قدر هم تلاش کنم او نمی آید." خوب برای جا افتادن این فکر شرطی و غیر منطقی و احساس نا امیدی و رفتار نا مناسب بعدی( هیچ کاری انجام ندادن)، مجبورم اطلاعات مربوط به واقعیت های این زمان و مکان را نادیده بگیرم. و اما آن واقعیتهای مغفول:  
اکنون با دوره شرطی شدن کودکی، متفاوت است. الان توانایی هایی دارم که آن زمان از آنها بی بهره بودم. هم اکنون و در اینجا از توانایی های زیر برخوردارم:
1-   می توانم بایستم به طرف گارسن بروم و در گوشش فریاد بزنم.
2-   می توانم به نزدیکترین میزی که پارچ آب دارد، بروم و یک لیوان آب برای خودم بریزم.
3-   و..   
در کنار نادیده گرفتن این موارد، مجبورم از آن طرف، در توانایی گارسن اغراق کنم. توانایی که او ندارد: او نمی تواند تعیین کند که من آب بنوشم یا نه!
رفتارهای شرطی شده در مثال فوق، می تواند برحسب عادت و تربیت شرطی افراد متفاوت باشد ( فرد دیگری ممکن است در آن شرایط به جای یأس، عصبانی شود و با خود بگوید که این گارسن باید اخراج شود یا ..) ولی در هر صورت تعدادی حقایق نادیده گرفته می شود و تعدادی بزرگنمایی خواهد شد.
بنابر این "نادیده گرفتن" ؛ با مشاهده درست واقعیت و با خرد تداخل می کند و از علل حماقت و بی عقلی محسوب می شود. افکار منفی ناشی از شرطی شدگی که بر اثر "محرک بیرونی" از اعماق ذهن می جوشند، می توانند احساسات درد آور و رفتار مخربی را تولید نمایند. ولی خوشبختانه اگر با مشاهده بی غرض دیده شوند، و از سرکوب یا همراهی با آنها خود داری شود؛ از حالت نا خود آگاه و نیمه تاریک وجود بیرون می آیند و قدرت و سیطره خود را از دست می دهند. یعنی به احساس و رفتار مخرب منجر نخواهند شد. این گونه افکار ممکن است مدتی در ذهن جولان دهند، ولی در زیر نورافکن مشاهده بی غرض، ابتر و نابارور خواهند بود.