گام اول تغییر "پذیرش نقاط تاریک وجودمان در کنار عظمت پنهانمان"


 گر از بسيط زمين عقل منعدم گردد
 به خود گمان نبرد هيچكس كه نادانم
"سعدی"
ناشناس گفت:
یادم میاد یه زمانی کتاب " هفت عادت مردمان موثر " را خواندم , خلاصله برداری و تمام لیستهای گفته شده در کتاب را تهیه کردم . اما شناخت عمیقی حاصل نشد . ضمن تشکر از زحمت جنابعالی در تهیه این خلاصه و تمرینهای عملی نوشته شده فکر میکنم به قول آقای مصفا "درون ما کلاف پیچیده ای تشکیل شده "که به نظر من هر چه همش بزنیم به جائی نمی رسیم . آیا شما این تمرینها را انجام داده اید و نتیجه گرفته اید . باز هم ممنون
1- بنظرم آقای مصفا همچون اکهارت تل، وین دایر و دبی فورد و..اصلاً نگفته اند که کاری نمی توان کرد. بلکه اصرار ایشان این است که ناتوانی از رها شدن از کلاف، یک ناتوانی خیالی است و علیرغم پیچیدگی خود، همه آن کلاف یک توهم است و وجود ندارد! اثرات مخرب آن هم برگشت پذیر است و ناتوانی از شناخت یا رها شدن از چیزی که در واقع نیست! یک ناتوانی کاذب است.
2- یک ایرادی که مصفا به روانشناسان می گیرد این است که آنها با جدی گرفتن کلاف، آن را واقعی جلوه می دهند! و علت ناتوانی آنها در برون رفت از کلاف خیالی هم همین است. برخی روانشناسان به نوعی در یکی کردن خود با آن ( توهم) به آدم کمک می کنند! خطری که در مطالعه روانشناسی و عرفان حتی اصیل، وجود دارد همین است که آدم تصمیم بگیرد از درون کلاف و با "فکر کردن" به ماجرا نگاه کند! "خود" را جدی بگیرد و با کلاف یکی بداند! به عبارت دیگر "رهایی از خود" ایده آلش شود و به قول دبی فورد نقاب جدیدش گردد و به تعبیر مصفا جای "با شخصیت شدن" را برای او بگیرد! و باز به عبارت دیگر بدون سلاح بخشش خود و دیگران، به "خود" نگاه کند! و به شکل دیگری خود و دیگران را آماج سرزنش و عناد قرار دهد. به عبارت دیگر دید واقع گرایانه و "مشاهده بدون پیش داوری" را به کار نبرد و نیمه تاریک وجودش را منکر شود یا نسبت به آن خشم داشته باشد در همه این موارد ( که در اصل یکی هستند!) تغییر ماهیتی در انسان ایجاد نمی شود و حداکثر شکل و ظاهر و رنگ ولعاب تغییر خواهد کرد! ولی هیچ کدام از این ایرادها که زنگ خطری برای علاقه مند و مشتاق تغییر است، دلیل عدم امکان تغییر ماهیتی نیست!
3- به نظرم در اینکه ما به طور عمیق و اصولی و با خروج از کلاف؛ آن را خیالی بدانیم و اینکه با جهل، منکر آن شویم( در صورتی که با آن یکی شده ایم!) تفاوت بنیادی وجود دارد. در اولی مشاهده عمیق بدون رد و قبول حاکم است و در دومی جهل و پناه بردن به انواع مخدرات و سرگرمی ها مانع مشاهده است. در اولی عشق و محبت به تمامیت وجودمان از جمله به افکار و احساسات حاکم است و در دومی نفرت نسبت به یک وجه از وجودمان به تمامی وجودمان تعمیم یافته است! در اولی مشاهده از طرف "وجود متعالی انسان" صورت می گیرد و در دومی "صدای درون سر" حاکم است و فکر کردن جای مشاهده را گرفته است. در اولی با تاباندن نور محبت و مشاهده بی غرض، به مثلاً منیت حسود، کیمیاگری اتفاق می افتد و تبدیل انرژی آن به عشق اتفاق می افتد و در دومی با سرکوب "منیت حسود"، منکر هر گونه حسادت در نیمه تاریک می شویم و با این عدم صداقت و جهل مرکب، در بند اسارت "منیت حسود" گرفتار می مانیم! اولین گام صداقت و فروتنی در مشاهده نقاط ضعف و تاریک وجودمان است! این کار بدون ملامت خود و یکی دانستن خود با آنها امکان پذیر است که همزمان با مشاهده عظمت درونمان و مشاهده از ورای نقاط ضعف و قوتمان اتفاق می افتد.
4- درمان زخمهای عاطفی جز با رو در رو شدن با آنها و آگاهی حسی نسبت به آنها و همزمان محبت و لبخند به آنها! و پذیرش و بخشش آنها امکان پذیر نیست. اگر زخمها را منکر شویم، سرکوب کنیم یا با تخدیر آنها، از آنها فرار کنیم، آن زخم بر طرف نمی شود و بلکه روز به روز عمیق تر می گردد. البته غرق شدن در زخمها و یکی دانستن خود با آنها و تمام هستی مان را به پای زخم های گذشته ریختن هم چاره ساز نیست. همزمان آگاهی و حفظ تعادل ذهن چاره ساز است.
5- برخی افراد به دلیل شدت زخمهای وارده و تضعیف ذهنشان در ابتدای راه نیاز به کمک دارند. ولی حتی این افراد هم توانایی درخواست کمک را دارند. بسیار شاهد افرادی بوده ام که از دام اعتیاد به مواد مخدر رهایی یافته اند (از طریق روش دوازده قدمی و مراقبه و دعا و..)؛ چیزی که بنظر غیر ممکن می آمد. البته سایر افراد به ظاهر سالم هم در دام بسیاری اعتیادهای مخرب اسیرند. راه برای گام برداشتن در مسیر سلامت و آدم معمولی شدن برای همه وجود دارد.
6- خواندن کتاب و افزایش آگاهی و انجام برخی تمرینها و لم ها به تنهایی شاید برای بسیاری کافی نباشد ولی ابزارهای متعددی برای افزایش قدرت ذهن وجود دارد که با مجموعه ای از چند ابزار ( دعا، مراقبه، تمرکز، ورزش، تغذیه مناسب، بودن در طبیعت و..) تغییر سبک زندگی به درجات مختلفی اتفاق می افتد. این تغییر سبک زندگی به درجاتی برای منهم اتفاق افتاده است ولی هنوز تا یک آدم معمولی شدن فاصله دارم!
7- شاید داشتن شور و اشتیاق درونی برای تغییر و تحول به بهترین حال، مهمترین عامل کمک کننده در این خصوص باشد!
 توجه شما را به مطلب( پست) بعدی که صحبتهای دبی فورد در خصوص ناتوانی است، جلب می نمایم.

 دعا: خدایا بگذار نسبت به دروغ بزرگ "منیت" در اینکه "نمی توانم تغییر کنم و باید همیشه گوش به فرمان او باشم"، تردید نمایم. خدایا اجازه مده که تمامی ایمانم را به این دروغ بفروشم! و قبل از تمام شدن مهمانی پر شکوهت، عظمت الهی درونم را مشاهده نکنم! خدایا؛ کور از دنیا نروم!
 

۳ نظر:

ناشناس گفت...

ممنونم ...... خدایا کور از دنیا نروم ............ آمین

قطره گفت...

وقتی به مرحمت و لطف الهی ، سهمی برات باشه که چشمتو باز کنی و متوجه بشی خیلی وقته خواب بودی ،

دورو برو که نگاه کنی ، در یک طرف گروه خوابزده ها رو می بینی ،

در یک طرف دیگه راهی که پر از خطره ،
ناشناخته است ،

فقط یک زیر پاتو اگر بتونی ببینی ، شاید بتونی به سلامت بری .

بایددراین زیر پات ( اکنون -اینجا )
دقیق بشی.
وگرنه دورادور را اگر بخوای ببینی ،
افتادی در دره ی نفس .
در آینده ... در رویاها ... در سرگرمیها.

و اگه برگردی و دنیای خوابزده ها رو نگاه کنی که اونقدر زرق و برق داره که بیا بیا صدات می زنن تا باز هم بخوابی و ماندگار بشی...

پس یادمون باشه :
فقط : اینجا - اکنون
و می بینی هستی زنده و جاری که پر از حقایق هست ... بدون تصویر ، بدون توهم ... بدون رویا ...

ممنونم از شما آقای بنانی ...

پرما گفت...

چند بعدی نگاه کردن شما به زندگی، وبلاگ شما را دوست داشتنی تر و مفید تر کرده است

ارسال یک نظر

لطفاً نظر خود را بخط فارسی بنویسید.

لطفاً فقط نظرتان درباره‌ی مطلب نوشته شده را بنویسید. و اگر پیامی برای نویسنده دارید، به پیوند "تماس با نویسنده" مراجعه نمایید.