وضعیت آلفا ۳


سلام دوستان گرامی
Tabkom گفت: "فکر میکنم در زمان رسیدن به مرحله‌ای که امواج آلفا ایجاد میشود از این من و آگاهی‌های آن و این زمان و مکان که الان میشناسیم هیچ خبری نیست و در موقع مراقبه، وجود هر گونه احساس و آگاهی که در این سطح روزمره با آن آشنا هستیم نشان از این دارد که در همین سطح عادتی هستیم و تغییری پیش نیامده .."

با تشکر از tabkom  و بقیه دوستان که این فرصت را دادند که کمی در مورد مشاهده گری و وضعیت آلفا صحبت کنیم. امیدوارم به روشن شدن مطلب و عمل درست مشاهده گری  و استفاده از امواج آلفا منجر شود. البته تمام سخن ایشان درست بود! ولی تعمیم قسمت اول آن که در بالا آمده بنظرم اشتباه و خطرناک است. زیرا این حالت ذکر شده توسط ایشان، بسیار نادر است و در واقع نتیجه نهایی و غایی مشاهده و وضع آلفا و..است نه حالت مشاهده گری و تمرین وضعیت آلفا!! اگر با انتظار فوق تمرین شود شاید پس از چند بار تمرین قید آن زده شود و بگوییم این کار من نیست!! و آنگاه از مشاهده گری و وضع آلفا که از بالاترین نعمتهای الهی است، خود و دیگران را محروم کنیم.
بنظرم مشاهده گری بی غرضی که مولانا گفته ( حق همی خواهد که تو زاهد شوی     تا غرض بگذاری و شاهد شوی) یا وضعیت آلفا که برای درمان بیماریها، مکمل بسیار مفیدی است( توضیح مفصل روش ساده ورود به حالت آلفا در پست "معجزه وضعیت آلفا" آمده است)  در صحبت دوست گرامی، به خوبی درک نشده و ایشان شاید با نوعی کمال پرستی مشاهده و مراقبه یا وضعیت آلفای مد نظر مولانا و بسیاری از حکما را، کامل و بخوبی درک نکرده اند. زیرا این حالت ذکر شده توسط ایشان شاید نوعی مراقبه ایده ال در نزد اولیا و رها شدگان و فنا شدگان فی الله است یا نوعی خلسه عمیق از نوع دلتا یا تتا! و زیاد به کار ما زمینیان گرفتار نمی آید!  
 
تا آنجا که می دانم و تجربه کرده ام: نه در حالت آلفا و نه در مراقبه ( که هر دو می توانند یک جریان مشابه با حالتهای مشترک باشند و مشاهده و توجه عمیق می تواند در دو حالت اتفاق افتد!)، من یا آگاهی فکری زایل نمی شود، ولی مورد مشاهده قرار می گیرد ( البته شبیه داستان مولانا در مورد صحبت کردن چند نفر در حین نماز، که به ترتیب به هم تذکر می دهند که حرف زدی و نمازت باطل شد! آنقدر تکرار می شود تا فرد آخر قضیه را درک می کند و به سکوت می رسد. مشاهده فکر و فکر کننده آنقدر ادامه می یابد تا من پنهان پشت افکار هم مشاهده شود و حالت سکوت ذهن درک شود) در وضعیتی هر دو آگاهی فکری و ورای فکر، همزمان می توانند فعال باشند. آنچه مراقبه یا حالت آلفا را از بی خبری و غرق افکار شدن در حالت عادی( امواج بتا) متمایز می کند، حضور قوی تر نوعی مشاهده یا مشاهده کننده ورای فکر و نزول قدرت تمام عیار افکار است. لحظاتی از سکوت هم لابلای افکار مشاهده می شود. البته در مراقبه درست و وضعیت آلفا؛ پنجره برای ورود حالت "بی منی" و حوزه "شهود محض" باز می شود ولی ورود آن "جریان مستتر در کائنات" در اختیار بشر نیست!
یکی از مواردی که افراد به غلط تصور می کنند وارد فاز آلفا نشده اند، تشابه برخی تجربیات آلفا با وضعیت بیداری قبل از آن است. از جمله در وضع آلفا آگاهی معمولی، تداوم افکار و احساسات و قدرت شنیدن و بوییدن و ...مانند وضع بیداری معمولی و حتی قوی تر از آن وجود دارد! اینکه فرد مانند وضع بیداری( بتا)  قادر است هر وقت خواست از وضعیت خارج شود و تغییر وضع دهد! تصور غلط این است که وضع آلفا یا مراقبه نوعی خواب یا ناهوشیاری و نا آگاهی است. یا حضور حس و حال بد و درک آن باعث می شود برخی به اشتباه تصور کنند که این مشاهده یا مراقبه نیست!
در صورتی که در مشاهده درست، شما حال بد( نظیر خشم، غم یا ترس و افکار همراه آن) را هم به طور عمیقتر و دقیقتری مشاهده نموده و بدون سرکوب آن با خشم؛ و بدون غرق شدن در آن و به دنبال آن رفتن؛ و دست به عمل زدن بر اساس آن، صرفا آن را مشاهده کرده و در حالت عمیق تر حتی جریان انرژی نهفته در آن را احساس می کنید! در وضعیت آلفا جریان فکر از نظر کمی و کیفی متفاوت می شود و ممکن است نوعی آرامش و نشاط و انرژی حس شود و عبور زمان همانطور که tabkom گفت ؛طور دیگر حس شود. جریان مراقبه یا آلفا از نظر محتوا هر بار طور دیگری است و ممکن است دو مراقبه یکسان نباشد، زیرا هر بار ممکن است افکار و احساسات متفاوتی وارد صحنه شوند و موضوع مشاهده قرار گیرند.
در مشاهده  وضع آلفا به دنبال نتیجه و تغییر نیستیم؛ کار خود را انجام می دهیم. خود کار به حد کافی انرژی و شور و اشتیاق دارد و نتیجه را به خدا موکول می کنیم. هر گونه حرص و طمع برای نتیجه خاص، در جهت مخالف مشاهده گری است! و خشم ناشی از نرسیدن به آن را به دنبال دارد. چون یک پایه اصلی مشاهده و مراقبه درست، بی غرضی است.   
مراقبه یا همان مشاهده بدیهی ترین توانایی ذهن است. توجه و مشاهده می تواند همه چیز را در بر گیرد. حتی شما در مواردی که اسیر یک حال بد هستید بهترین شانس برای تقویت مشاهده و مراقبه را دارید. (مشاهده حال بد، با کمک "شهود ورای فکر"؛ که البته می تواند آغشته به فکر باشد). در مشاهده و مراقبه درست، شما همه چیز را مشاهده می کنید: زندگی بیرونی، افکار مختلف، خشم و ناراحتی نسبت به یک فکر، حرص و طمع و میل نسبت به یک فکر ، حسهای بدنی، تنفس و احساس شادی و آرامش  و..
آن حالت "بی منی" یا "شهود محض" حالتی است که باید خودش وارد شود و بسیار نادر است و مخصوص رها شدگان است و لازم نیست حرص آنرا بزنیم! برخی هم "سکوت و آرامش موقتی ذهن" را با آن حالت "شهود محض پس از رهایی" اشتباه می گیرند! این حالت "سکوت و آرامش عمیق ذهن" هم که ممکن است به دفعات زیاد برای مشاهده و مراقبه کنندگان جدی پدیدار شود هم به اختیار افراد نیست و همینطور حرص و طمع نسبت به آن "وجد و حال خوب" هم درست نیست. در هر صورت بهتر است به اصل فهم مشاهده پرداخت و از ابزار "حال بد" و سایر موضوعات بیرونی و به ویژه درونی برای افزایش قدرت مشاهده گری سود جست( بهتر است به مطلب مشاهده همزمان یا موازی کاری هم که در پی این مطلب می آید مراجعه شود!).




۱ نظر:

tabkom گفت...

با سلام خدمت آقای بنانی و دوستان

بله فرموده شما درست است و من به قول شما نهایت کار را در نظر گرفته‌ام ، اما در همان حداقل مورد نظر که شما برای شروع مناسب و مفید میدانید باز هم یک مقداری حواس پرتی یا از کار افتادن حواس حتما پیش خواهد آمد ، منطقی هم نیست با یک دل دو دلبر داشتن........حالا شاید من اشتباه میکنم و به روشی مناسب بتوان به یک طریق، به تعادل مناسب برای ورود به آن مرحله ابتدایی بدون ایجاد مشکلی در حال فعلی ، دست پیدا کرد .
در همان کتاب خواندم که انیشتین و شاید خیلی از دانشمندان برجسته و نو آور همگی در حالت ایجاد امواج آلفای مغزی بوده که خیلی از مبهمات نظریه هایشان برایشان روشن می‌شده است . شاید این خود یک راهنمای عینی باشد.

در هر صورت از آموزه‌ها و زحمات شما به سهم خود ممنون هستم .

ارسال یک نظر

لطفاً نظر خود را بخط فارسی بنویسید.

لطفاً فقط نظرتان درباره‌ی مطلب نوشته شده را بنویسید. و اگر پیامی برای نویسنده دارید، به پیوند "تماس با نویسنده" مراجعه نمایید.