ده باور منهدم کننده نشاط و مولد افسردگی و اضطراب

  
یا "ده فرضیه خاموش بسیار مضر و اشتباه"
 
آیا می توانید هنگام بروز احساس بد، به جای تخدیر، فرار یا سرکوب یا غرق احساس بد شدن، آن را همچون یک محقق، بیطرفانه مشاهده و لمس کنید؟ آیا قادرید یکی از افکار مخرب و منفی زیر را به هنگام بروز احساس بد؛ بی غرضانه و بدون رد و قبول و بدون خشم و حرص، رد یابی و مشاهده نمایید؟ آیا با مشاهده ذوب کننده افکار منفی و با تحت سیطره خود در آوردن آنها؛ قادر هستید نظام فکری منطقی تر و سالم تری خلق نمایید؟

1-   تنهایی و تنها شدن وحشتناک است. لازمه احساس خوب این است که مورد مهر و تایید دیگران قرار بگیرم.


2-   معنای انتقاد دیگران این است که اشکالی در من وجود دارد.

3-   باید با راضی نگه داشتن دیگران مطابق انتظارات آنها عمل کنم.

4-   من اصولاً در مقایسه با دیگران ضعیف تر و حقیر تر هستم.

5-   دیگران مسؤول گرفتاریهای من هستند.

6-   دنیا باید همیشه بر وفق مراد من باشد.

7-   دیگران باید همیشه در حد معیارهای من ظاهر شوند.

8-   نگران حادثه بودن وضع مرا بهتر می کند. خوشحال بودن و خوشبینی تأثیر معکوس دارد.

9-   ناامید هستم و باید همه عمر افسرده بمانم. مسائل زندگی من حل نا شدنی هستند.

10- باید همیشه سعی کنم کامل و بی عیب و نقص باشم.

منبع: کتاب "شناخت درمانی" از حال بد به حال خوب؛ اثر دکتر دیوید برنز ترجمه مهدی قره چه داغی





۶ نظر:

عطا گفت...

بعضی وقتها قدرت این افکار و احساسات ناشی از آنها آنقدر شدید است، که احساس می کنی مثل یک درد جسمی نمود دارد. همین طور که وقتی درد جسمی داری، هم درد و حس می کنی و هم نقطه درد را ( مثلا محل فرو رفتن سوزن در دست).
به نظرم دردهای روحی که ناشی از باورهای غلط هستند نیز گاهی چنین مکانیزمی دارند .اگر بتونی در موقع این احساسات مشاهده گر باشی، ظاهراً محل درد در اعماق مغزت است. اگه انگشتتو می تونستی فروکنی داخل مغزت محل دردو نشون می دادی!!!! تشبیهاً اختلالی در کارکرد سیستم عصبی مغزت ایجاد کردند

یگانه گفت...

بنظر من اگر بخواهیم رفتارها و واکنش هایمان را یکی یکی در نظر بگیریم و اصلاح کنیم عمر صد ساله هم کمه.
اگر دقت کنیم می بینیم که همه این ده مورد روی محور من می چرخه . با شناخت این موجود بیگانه و عاریتی که بالا خونه مون رو اجاره کرده و بیخودی اظهار نظر می کنه با اتفاقات شاد و غمگین می شه و از همه توقع داره و مضطربه و نگران اینده است و مقایسه می کنه و.............. من واقعی شکوفا می شه و دیگه چیزی برای تعریف نمی مونه .

شهره گفت...

وقتی مشکلی پیش می اد شدیدا مدیریت می کنم ولی در تنهایی خیلی گریه می کنم و این طوری حالم بهتر میشه آیا غیر طبیعی است اینکه نمی توانم عواطفم را کنترل کنم ؟ولی در حل مسائل زندگی خیلی آرام و سعی در مشورت و ...دارم و جالب اینکه موقعی هم که خداوند کمکم می کند و حل مشکل می شود از شوق هم باز می گریم

رضا گفت...

سلام
برای من جالب است که این ده باور چطور میتونه احساساتی را در ما ایجاد کنه که نهایتا باعث رنجش ما میشه
میدونید به نظر من این کشف و شهود یک باور عظیم می خواهد اینکه بخواهی به چیزی برسی , خوب حتما اونکه ما را آفریده میدونسته داره چکار میکنه وگرنه میزان قدرت این عقل معاش را در ما کمتر میکرد و احتمالا جایی برای مشاهده بی غرض و مرض برای ما هم می گذاشت
اینکه اصولا اکثر آدمها نگاهشون به دنیا بر اساس فکر و ذهن است و چه بسا هیچگاه متوجه نشوند که میشه دنیا را به شکلی دیگر هم دید و قضاوت نکرد و جدی بود و مشتاق درد بعنوان آیتمی برای رشد
من را دچار مشکل کرده , اگر این درست است چرا هستی در ما این جنبه را اینقدر ضعیف و لاغر قرار داده است
و احتمالا افراد کمی از آن خبر دارند ؟

منصور گفت...

سلام خدمت شهره گرامي:
به قول دوستي حتي گريه هاي عصبي هم زيباست و مانند روز باراني حال و هواي انسان را عوض مي كند و نوعي تخليه انرژي هاي منفي هم هست و آدم كلي سبك مي شود. ولي چه خوب مي شد اگر آدمها با آگاهي و حضور در لحظه گريه مي كردند و با مشاهده افكار و احساسات و همينطور مشاهده آمد و رفت تنفس و گرما يا سرماي صورت گريه مي كردند. آيا انساني بر روي حركت قطره اشك در روي پوست صورتش توجه و تمركز كرده و توانسته شروع و انتهاي گريه را با تمام وجود حس كند و تغييرات تنفس و گرماي بدن و..متوجه شود؟ آيا كسي با حضور گريه كرده است؟ اگر كسي آب در هاون بكوبد ولي با حضور و مشاهده گري باشد كار ارزشمندي كرده است!

منصور گفت...

سلام خدمت رضاي عزيز:
برخلاف گفته شما؛ ذهن انسان بسيار بسيار قدرتمند و بسيار بسيار پاك آفريده شده است. چنين نعمتي در اختيار همه آدمهاست. استفاده درست از اين نعمت گرانبها تلاش و زحمت خودش را مي طلبد و انسان در استفاده از آن مختارست. البته اگر لم تغيير آموخته شود و اشتياق آن باشد؛ زياد هم دشوار نيست كه " نعمت آن است كه بي خون دل آيد به كنار".... ناتواني و سختي راه هم پنداري و ناشي از باور اشتباه است. به دليل برخي عادات و برخي پندارها تغيير دشوار بنظر مي رسد و ترس از تغيير و عادت ديرينه به انواع شرطي شدگي ها از موانع بزرگ تغييرند. اما تغيير شدني و در اختيار همه است؛ اگر تغيير ممكن نبود اين همه پيامبر آن را متذكر نمي شدند. اگر تغيير ممكن نيست اين همه آدم رها شده از دام اعتياد به مواد افيوني و.. ديده نمي شد. اما اكثر مردم با كفران نعمت از نعمتهاي وجوديشان خوب استفاده نمي كنند و اين از ناداني بشر است نه نبود وسيله دروني مناسب. در قران كريم در خيلي جاها به ناداني و گمراهي اكثر آدمها اشاره شده است و در سوره نساء آیه 79 آمده است: هر چه از انواع نیکویی به تو رسد از جانب خداست و هرچه بدی رسد از نفس توست.

ارسال یک نظر

لطفاً نظر خود را بخط فارسی بنویسید.

لطفاً فقط نظرتان درباره‌ی مطلب نوشته شده را بنویسید. و اگر پیامی برای نویسنده دارید، به پیوند "تماس با نویسنده" مراجعه نمایید.