دو نوع آگاهي

دو نوع آگاهي
آگاهي از دو طريق حاصل مي شود يکي از راه فکر و انديشه( به قول مولوي عقل جزئي) و ديگري از راه شهود و خرد وراي فکر(عقل کلي)، اين دو نعمت از بزرگترين نعمتهاي الهي است که اسراف و انحراف در اولي و عدم استفاده از دومي آنها را از حيز انتفاع ساقط کرده و بشر را به کفران نعمت مبتلا. فلج شدن اين دو آگاهي انسان را به جهل مرکب روانه کرده و موجب شده که اکثر آدمها در ناشکري بسيار عميقي بسر ببرند و کمتر از نعمتهاي بيشمار الهي سر مست شوند. عرفان اصيل نه تنها با آگاهی اولي مخالف نيست بلکه با راه اندازي دومي در وجود انسان، به اولي خلوص و غناي جالب توجه اي مي بخشد. حتي به عقيده برخي،  بسياري از اکتشافات و اختراعات مفيد انسان تنها با کمک هردو آگاهي به دست آمده؛ مثال آن يکي از دانشمندان ايراني است که معمولاً پس از نماز با حضور قلب به کشف علمي جديدي مي رسيد. يا سکوت و خلسه ذهن و ورود به حيطه شعور وراي فکر به نيوتن، انيشتن و ...  در کشف رازهاي خلقت کمک شاياني کرده است. شعور و آگاهي وراي فکر در کل کائنات منتشر است و از جمله سلول کبدي بدون دخالت فکر چنان فرايندهاي پيچيده و متعدد را با دقت تمام انجام مي دهد که دانشمندان بيوشيميست در درک و فهم کامل آن حيرانند و آنچه مي دانند کرشمه اي از زحمات اين سلولها ست!! و تازه آنهم در کتابهاي قطوري منعکس شده که ما غير دانشمندان را متحير کرده است. به تازگي تحقيقات پروفسور ايموتو نشان داد که آب به ظاهر غير زنده از شعور برخوردارست و نيت و گفتار ما را درک مي کند . طب  شگفت انگيز هميوپاتي که شاخه اي از طب کل نگر است بر اساس همين شعور آب و جمادات پايه گذاري شده است. ( مولانا از قول جمادات مي فرمايد: ما سميعيم و بصيريم و هوشيم        با شما نامحرمان ما خاموشيم) .متاسفانه رشد سرطاني فکر باعث شده که انسان به اشتباه خودش را معادل فکر بداند و از ساير حوزه هاي وجودش بي خبر بماند و از طرف ديگر بار سنگين فکرهاي مستمر و سمی ( مي گويند روزانه 20000 فکر -و بيشتر- در سر ما مي چرخند و اکثر آنها هم به شدت منفي بوده و موجب امراض جسمي و روحي فراوان مي شوند)، انرژي وجود ما را تخليه کرده و ما را از اتصال به منبع عظيم آرامش، خرد، شادي و عشق الهي محروم کرده است. در واقع ريشه رنج بشر در همين نکته خلاصه مي شود که  اسراف قابل توجه و بي رويه در يک آگاهي به ضد آگاهي مبدل شده است و از طرف ديگر از فکر در جاهايي که در حيطه وظيفه و تخصصش نيست استفاده نابجا شده است. بنظر مي رسد که تنها انساني که از عقل کلي برخوردار است مي تواند هم به عشق و خرد و شادي حقيقي برسد و هم از فکر و انديشه به درستي و در جاي خودش استفاده نمايد.       

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظر خود را بخط فارسی بنویسید.

لطفاً فقط نظرتان درباره‌ی مطلب نوشته شده را بنویسید. و اگر پیامی برای نویسنده دارید، به پیوند "تماس با نویسنده" مراجعه نمایید.