لعنت خدا (1)


مولوي در ابيات 2513 به بعد از دفتر دوم، از ماهيت لعنت خدا بر شيطان مي گويد و اينكه سرايت چنين لعنتي به انسان چگونه است؟
بزرگترين لعنت اين است كه آدمي اشتباه خود را ، بر اثر كژ بيني و جهل عميق،  نبيند و به "اميد حرص آلود" نسبت به "آيندهء كاذب" و با اطمينان به "منيت توهمي"، در جادهء منتهي به درهء نابودي و تاريكي، گام بردارد و همچون ابليس در نهايت در گرداب اشتباهات مكرر خويش غرق شود:
لعنت اين باشد كه؛ كژبينش كند
حاسد و خود بين و پر كينش كند
مشاهدهء نادرست و كژبيني همراه حرص و خشم و از موضع افكار منفي و خود كاذب، مشاهده اي است كه نا پاكي هاي زيادي را ايجاد مي كند؛ حسادت و خشم و "تصور واقعي بودن خود" و خود خواهي، از جمله اين نا پاكي هاست.
تا نداند كه هر آنكه كرد  بد
عاقبت باز آيد و ، بر وي زند


عارضه ديگري كه بر اثر اين لعنت عظيم، گريبان شيطان و انسانهاي پيرو او را مي گيرد، اين است كه اصل جهاني "عمل و عكس العمل" را متوجه نمي شوند و غافلند از اينكه؛ "هر كس بدي كند، فرجام نا گوارش به سوي خودش باز مي گردد." 
جمله فرزين بند ها، بيند به عكس
مات بر وي گردد و، نقصان و وكس
فرزين بند= فرزين، مهره وزير در شطرنج و فرزين بند حمايت وزير از مهره پياده است.
وكس= فتحه واو  و  سكون كاف، به معناي منزل ماه كه در آن كسوف پذيرد، كم كردن و كم شدن( شرح مثنوي ، كريم زماني)
خلاصه، اين لعنت كژبيني، موجب مي شود كه فرد ملعون، به دليل جهل عميق، همهء شگردهاي مات كنندهء ناشي از "منيت كاذب" را متوجه نشود و "ظاهر برعكس باطن منيت" ؛ او را مجذوب نمايد و سرانجام چنين ملعوني! بر اثر مشاهدهء نادرست و كژبيني، دچار ماتي و نا كامي و زيان مي شود.
خوب اگر در اينجا بپرسيم كه؛ حضرت مولانا با اين اوصاف آيا ما ملعونهاي گرفتار مشاهدهء نادرست ( كژبيني) راه نجاتي نداريم؟ آيا اين لعن و نفرين ابدي است و راه چاره اي ندارد؟
آيا كسي كه با اين كژبيني "خود" ساخته، ملعون و مطرود در گاه پر مهر الهي شده است، راه چاره اي ندارد؟
آيا فاتحهء ما اسيران افكار توهمي خوانده شده است؟!
آيا سيارهء زيباي ما بر اثر عوارض و تبعات اين لعنت رو به نابودي است؟
پاسخ مولوي (به قول آقاي كريم زماني) به اين پرسشهاي مقدر؛ و به عبارت ديگر راه برون رفت از اين لعنت مسخ كننده؛  بلافاصله در ابيات بعدي آمده است؛ كه اگر خدا بخواهد در قسمت بعدي به نظر شما دوستان عزيز خواهد رسيد.