بصیرت بی غرض مولوی؛ در حکایت "شکایت استر پیش اشتر.." مثنوی



در داستان "شکایت استر پیش شتر..." دفتر سوم ابیات 1746   تا 1762 ،  استر یا قاطر، نماد فرد کور دل و اسیر عینک "خود" است که دائم بر اثر واکنشهای عادتی و شرطی "خود" دچار رنج و گرفتاری می شود. روزی این قاطر زبان به شکایت همراه حیرت می گشاید که: چرا ای شتر! که نماد مشاهده گر بی غرض هستی! علیرغم پستی و بلندی روزگار، به زمین نمی خوری؟! و دچار رنج جانکاه ناشی از خشم و حرص در ناخوشی و خوشی زندگی نمی شوی؟ همواره تعادل ذهن داری و با صبر و بردباری (که از نظر ما قاطرها قابل فهم نیست و شاید احمقانه هم بنظر رسد!)، مشاهده گر عبور روزگار نا پایدار هستی. من به عنوان قاطر از شمای شتر دچار حیرت می شوم که کار و بارت بر خلاف طبیعت قاطری ماست! طبیعت شرطی شده و اعتیاد گونه ما اقتضا می کند که با هر فراز و فرودی دچار واکنش رنج آور خشم و حرص شویم! مگه میشه  موقع شرایط سخت، ناراضی و خشمناک نشد؟ و مگه میشه به چیزهای خوشایند و مست کننده و ارزشهای کاذب جامعه حرص و طمع نورزید؟  مگه میشه در حسرت رسیدن به ارزشهای کاذب ذهنی دچار رنج جانکاه نشد؟ من از توی شتر تعجب می کنم که در فراز و نشیب زندگی با سر به زمین رنج، واژگون نمی شوی و شادی درونی ات همواره بر قرار است؛ ولی من دائم مانند افراد گم کرده راه (غوی) با سر به زمین می خورم. به همین منوال قاطر نالان و حیران، شتر را سؤال پیچ می کرد و می خواست رمز کارش را بداند:


گفت استر با شتر کای خوش رفیق
در فراز و شیب و در راه دقیق
تو نه آیی در سر و خوش می روی
من همی آیم به سر در ، چون غوی   
این سبب را باز گو با من که چیست؟
تا بدانم من که چون باید زیست؟
لطفاً هنر زندگی کردن را به من بیاموز!

شتر جوابی داد که باید سر لوحه زندگی همه ما باشد. او دو رکن اصلی مشاهده گری بی غرضانه را تأکید نمود و خردمندانه فرمود: اول؛ من از یک سو مشاهده گر لحظه به لحظه زندگی و محتویات ذهنم هستم و همیشه در زمان حال حضور دارم. دوم و همراه بودن در زمان حال، از غرق شدن در افکار و احساسات و رفتار شرطی و واکنشی خودم، که مشاهده شان می کنم، امتناع و احتما می نمایم و نسبت به این نوع واکنش کور که مورد علاقه شما هاست، تنبلم! آنها را می بینم و به حالت تعلیق در می آورم. زیرا عاقبت تن دادن به آنها را می دانم. این نوع مشاهده گری به طور طبیعی فاصله ای بین مشاهده گر و افکار و احساسات و..ایجاد می کند. این فاصله و نظارت از بلندی، مانع درگیر شدن و غرق شدن و اسارت در آنها می شود. یک معنای ظریف تمسک به الله اکبر، همین نظارت از بالا ، و خدا را از همه امور گذرا و پست، مهم تر و بالاتر دانستن است:
 گفت: چشم من ز تو روشن ترست
بعد از آن هم از بلندی ناظرست
نتیجه رفتار عجولانه و اسیر افکار و احساس های شرطی شده را می بینم! از بلندای کوه مشاهده گری و از سکوت لابلای افکار، ته گردنه (عقبه) را می بینم و درنتیجه با این مشاهده، از واکنش عجولانه ی رنج آور، دوری می کنم:
چون بر آیم بر سر کوهی بلند
 آخر عقبه ببینم هوشمند
آیا به راستی در نزد شما کور و بینا در ایستادن و فرود آمدن و حرکت کردن یکسان هستند؟ اشاره به آیه 24 سوره هود:
یستوی الاعمی لدیکم و البصیر
فی المقام و النزول و المسیر؟
تو نبینی پیش خود یک دو سه گام
دانه بینی و نبینی رنج دام
از اینها گذشته، آسوده باش و یقین بدان که خدا هم به مشاهده گر بی غرض یاری می رساند و از او حمایت می کند و در روشنی بیشتر چشم و نشان دادن راه، کمکش می کند:
پس همه پستی و بالایی راه
دیده ام را   وا نماید اله
من هر قدمی که بر می دارم، نفسی که می کشم ، عبادتی که می کنم و زندگی و مرگم همه از روی بصیرت و بینش است. به همین دلیل هم از لغزش (عثار) و سقوط در جهنم رنج خود بینی و واکنش شرطی و کور کورانه رها هستم و در فراز و فرود زندگی، بهشت درونی را لمس می کنم:

هر قدم را از سر بینش نهم
از عثار و اوفتادن وارهم