tag:blogger.com,1999:blog-7868300594118491262.post8547255615762681610..comments2024-01-22T20:12:30.394+03:30Comments on گاهنوشتهای منصور بنانی: من نبودم دستم بود تقصیر آستینم بودUnknownnoreply@blogger.comBlogger1125tag:blogger.com,1999:blog-7868300594118491262.post-51370438249735044842011-08-23T15:55:54.187+04:302011-08-23T15:55:54.187+04:30با سلام
در عرفان گفته شده :
فکر آن آینه صاف بود
...با سلام<br /><br />در عرفان گفته شده :<br /><br />فکر آن آینه صاف بود<br />که به نابودیش اوصاف بود<br /><br />یعنی تفکر، خالی داشتن ضمیر و آینه درون است از هر گونه نقشی......تا آنچه بی خواست و اراده ما در آن منعکس میگردد پیدا شود و آن حقیقت است.......و هر توصیف یا عبور و تداخل افکاری، مزاحم و نابود کننده این روند ( تفکر ) است...<br /><br />اینجاست که، یک ساعت تفکر از هفتاد سال عبادتی که در آن دائم مشغول گفتگوی درونی باشیم برتر است....<br /><br />البته این را بنده نقل قول کردم...و از خودم نیست...منظورم این است که تا زمانی که ما از بند گرفتاریهای نفسانی رها نباشیم، شاید نتوانیم تفکری خردمندانه و منطقی داشته باشیم....و اصولا هر سنجش و میزانی که توسط ما به کار میرود برد محدودی دارد....اما عقل کل و مطلق هستی چون در بر دارنده بینهایت و مطلق علم است تصمیم و چاره اش شامل بینهایت میشود.....و این در روند تفکر صحیح حاصل میشود........<br /><br />مثل یک ضربه محکم که ما در بیلیارد به یک شار میزنیم.....تا کجا میتوانیم مسیر حرکتش را پیش بینی کنیم !!!؟؟؟ یا مثل داستان حضرت خضر و موسی ،و تصمیماتی که خضر میگرفت و برای موسی سوال برانگیز بود !!!؟؟؟؟<br /><br />ممنونtabkomnoreply@blogger.com