تفكر علمي ، تفكر زائد، بايدهاي ذهني و اعتياد (2)


هر وسوسه را بحث و تفكر بمخوانيد
هر گم شده را سرور و سالار مداريد

      تفاوتهاي تفكر علمي و وسوسهٔ بايد نبايد

۱-    در تفكر علمي، تنها جستجو و پذيرش واقعيت مهم است. اينكه مطابق ميل مان هست يا نه؟ خوشمان مي آيد يا نه؟ مطرح نيست. اگر چه در تفكر علمي، تغيير واقعيت نا خوشايند بيروني مطرح است (تفاوت ظريفي بين دنياي بيرون و درون در خصوص ضرورت تغيير وجود دارد كه شايد در ادامه توضيح بيشتري داده شود)؛ اما پايه و اساس روش علمي چيزي جز "مشاهده تجربي واقعيت، آن چنان كه هست" نمي باشد. اما "افكار همراه بايد" بسيار دور از واقعيت موجود هستند. به عنوان مثال در ذهن من "بايد مخربي" در خصوص فردي شكل مي گيرد: "او بايد همواره مرا تأييد كند و به من احترام بگذارد"

اين باور، غير علمي، غير منطقي و از واقعيت دور است. زيرا انسان به دلايل عديده، از جمله به دليل انتخاب گر و آزاد بودن و به دليل جايز الخطا بودن و... به احتمال خيلي زياد، دير يا زود، حداقل در مواردي، اين بايد را بر نمي تابد. در نتيجه بسته به شدت و غلظت اين بايد، و تنها با يك بار عدم تأييد و احترام، خشم و نارضايتي عظيم و رنج آوري سراغ بنده خواهد آمد و اين آشي است كه با يك باور غير علمي و دور از واقعيت، خودمان براي خودمان پخته ايم!!
اگر به جاي "حكم مطلق و الزامي بايد دار" و به جاي اين "حرص شديد و توقع بيش از حد از ديگران و از زندگي و از خودمان"،  ترجيح و ميل دروني مان را به ملايمت و با درنظر گرفتن احتمالات علمي مخالف آن، جايگزين كنيم و باور جديدي شكل دهيم كه " ترجيح مي دهم كه در بيشتر موارد مرا تأييد كند و به من احترام بگذارد"(البته اين باور هم خالي از ايراد نيست) دچار خشم، افسردگي و نارضايتي شديدي نخواهيم شد و دلخوريمان بسيار خفيف تر خواهد بود!

تفكر علمي ، تفكر زائد، بايدهاي ذهني و اعتياد (1)



   انگيزه ام براي اين نوشتار، خبري بود مبني براين كه 100 تن مواد مخدر به مناسبت روز جهاني مبارزه با مواد مخدر امحا مي شود. خوب مي پرسي چه ربطي بين اعتياد و تفكر علمي و منطقي وجود دارد؟ در دنيا بسياري از دكترها و مهندسين و.. كه با علم آشنا هستند، هم معتاد مي شوند!

   اشكال از آنجاست كه مردم تفكر علمي را عليه تلقينها و باورهاي ذهني اشتباه و غير علمي خودشان فعال نكرده اند. يا به عبارت ديگر، انگار گوشه اي از ذهن آنها از تفكر علمي سود مي برد ولي قسمت ديگر ذهنشان هنوز اسير افكار غيرعلمي باقي مانده است. پاكسازي ذهن از اين افكار، مستلزم جديت و پشتكار عظيمي است.

   در مبارزه با اعتياد به مصرف مواد مخدر، در كنار كشف و امحا مواد مخدر(كاهش عرضه) بايستي به فكر چاره اساسي تر بود؛ يعني تقاضا براي انواع مواد مخدر، محرك ، توهم زا و... را ريشه كن نمود. البته اعتياد، دامنهء بسيار وسيعي دارد از اعتياد به اينترنت گرفته تا اعتياد به پرخوري و برخي غذاهاي نا سالم و ....در يك كلام همهء ما كه اسير افكار زائد و اشتباه هستيم به نوعي معتاديم و تنها شدت و ضعف آن تفاوت مي كند.

   ريشهء اصلي تقاضا به مواد مخدر تفكر زائد و غير منطقي است. در حقيقت؛ استقرار تفكر همه جانبهء علمي و منطقي در ذهن انسانها، راه اصلي كاهش تقاضا به مواد مخدر است و تا انسانها، اسير افكار و باورهاي غير علمي و زائد هستند، آسيب پذير بوده و در معرض خطر به انواع اعتياد ريز و درشت قرار دارند؛ حتي اگر به خيال خام خود از شغل و ازدواج و سواد و.. هم بهره مند باشند. (آمار نشان مي دهد كه در كشور ما اكثر معتادان شاغل (77%) و متأهل(68%) هستند- نقل از شبكه 2 صدا وسيما برنامه زنده باد زندگي-.)

بارقه اي از آفتاب (7)


اندیشه را رها کن، اندر دلش مگیر
زیرا برهنه‌ای تو و اندیشه زمهریر
زمهرير= سرماي سخت

لباس مشاهده گري و كولاك خشم و حرص و افكار پلشت

در هر لحظه از زندگي بر سر دو راهي قرار گرفته اي: يا مشاهده گري يا انديشه گري.

اگر تسليم انديشه هاي شرطي برخاسته از عمق ذهنت شوي تو را به سرماي زمهرير درد و رنج مي برند.

غرق شدن در انديشه يا به قول حضرت مولانا در دل گرفتن انديشه؛ يا دل و جان و همهء انرژي وجودت را فداي انديشه كردن، ماحصلي جز سرماي مرگ و خشم و حرص ندارد.