مهمانی در مهمانی ۲

       
       و مشخصات میزبان هتل جادویی!( قسمت دوم)
 
 خوب حالا برخلاف همیشه بعد از شرح و تفسیر اولیه! به اصل اشعار مولانا( دفتر ۵ از بیت ۳۶۴۴ آقای کریم زمانی) بپردازیم. و قبل از آن، قسمتی از ترجمه در ترجمه ! اشعار مولوی از زبان کلمن بارکز:
این وجود انسانی همچون مهمانسرایی است..به پیشواز همه مهمانها برو و از همگان پذیرایی کن..حتی اگر انبوهی از اندوه باشد...افکار تاریک، شرمندگی و بدخواهی، با روی خوش به همه درود بگو و آنها را به درون دعوت کن..برای ورود هر کس سپاسگزار باش، چرا که هر کدام، راهنمایی ست که از آن سو فرستاده شده است...
هست مهمانخانه این تن ای جوان
هر صباحی ضیف نو آید در آن
ضیف= مهمانی

هر دمی فکری چو مهمان عزیز
آید اندر سینه ات هر روز نیز

نی غلط گفتم که آید دم به دم
ضیف تازه فکرت شادی و غم 

مهمانی در مهمانی!


و مشخصات میزبان هتل جادویی!( قسمت اول)

گفت: ما همگی به یک ضیافت با شکوه دعوت شده ایم  و دایم با موبایل نامرئی الهی ! ما را به عنوان مهمان افتخاری و ویژه در هر لحظه دعوت می کنند و بساط مهمانی را هر لحظه و هر جا برای ما پهن کرده اند! وهر جا که هستیم مهمانی همان جاست. لازم نیست شرط و شروطی و اگر و مگری فراهم شود تا وارد مهمانی شویم. ما در هر لحظه در مهمانی هستیم و مهمترین رکن تحقق این مهمانی این است که خودمان را در هر شرایطی دوست داشته باشیم و ببخشیم و به خودمان احترام بگذاریم. یکی از رموز دوست داشتن بی قید و شرط خود، و ملامت نکردن خود، مقایسه نکردن خود با هیچ بنی بشری است حتی با گذشته و آینده خودمان! خوب چه چیزی مانع حضور ما در "مهمانی اکنون و اینجا"ست؟ از مولوی به عنوان یک طبیب روحی می پرسیم که آقای مولوی چرا مهمانی به ما نمی چسبد؟ چرا ما کمی تا قسمتی نیاز به طبیب روحی مجربی چون شما داریم؟! ( البته قبول نداریم که کاملاً عقلمان پاره سنگ بر می دارد! و نیاز به لاک غلط گیر ذهنی دارد!). خوب مولوی هم راههای مختلفی را برای حضور در مهمانی و گردش و تفریح دراین عالم، متذکر شده است؛ از جمله همین اجتناب از مقایسه است :
اول آنکس کین قیاسکها نمود
پیش انوار خدا ابلیس بود!